ماه شعبان را باید ماهی آراستۀ به اخلاق نبوی تفسیر نمود.ماهی که در روایات صراحتاّ به ماه نبیّ مکرم اسلام(صلوات الله علیه و آله) تعلق دارد وامور نیکی چون صله رحم، اکرام و اطعام یتیم، عیادت مریض و درود و صلوات بر محمدو آل طاهرینش گوشه ای از یاری رساندن به خاتم الانبیاء محسوب می شوند.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی آراست
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
" هیچ روز خوبی در راه نیست "
روز خوب که در نمیزنه بیاد داخل !
روز خوب که از جعبه شانس در نمی یاد !
روز خوب که یکی از روزهای هفته نیست در مسلسل ناگزیر تقویم طلوع کند !
روز خوب که سر برج نیست خود به خود ، البته گاهی با ناز و کرشمه بیاد !
قبض آب و برق و ... نیست که وقت و بی وقت وقتی خسته از سرکار برمی گردی از شکاف در آویزون باشه !
روز خوب که ...
نه !
روز خوب را باید ساخت
باید نوازشش کرد
باید آراست و پیراست
باید به گیسوهایش گل های وحشی صحرایی زد
باید عطر دلخواهش رو روی میز گذاشت
شعر دلخواهش رو سرود
باید نازش را کشید
به رویش خندید
روز خوب را باید خلق کرد
و بعد در آغوش آرام یک روز خوب لذت دنیا را چشید ...
وقتی میگویم " زن ها "
منظورم واقعاً زنهاست !
همانهایی که بینی و ابرو و لب و چانه و ...
همه اش مال خودشان بوده از ابتدا
همانهایی که مغرور و
خود شیفته نیستند
اما
به خلقتشان، هرچه هست
میبالند و خود را
همانطورساده وزیبادوست میدارند.
همانهایی که میخواهند
فقط شبیه خودشان " زن "باشند
و نه شبیه هیچ زن دیگری
وقتی میگویم " زن ها "
منظور همانهاییست که
بوی عطر نگاه پراز مهرشان
از " کریستین دیور " و " کوکو شانل"
هم ماندگار تراست !
و
لطافت دست یاری گرشان را
هیچ لوسیون گران قیمتی
یاد آور نمیشود
زنهایی که آراسته اند
اما
بعد از شستن صورت هم
هنوز میشود آنها را شناخت !!
زنهایی که زیبا میپوشند
اما
زنهایی که در پی لوندی و دلبری نیستند
اما
جذابیت درونشان
هر اهل دلی را به راه می آورد
بعضی هاشان
خانه می مانند و آب میشوند
بعضی هاشان
بیرون میروند و نان میشوند
و من
وقتی میگویم " زنها "
منظورم واقعاً همین زنهاست
در عصر سلیمان نبی، پرندهاى براى نوشیدن آب به سمت بركهاى پرواز كرد.
اما چند كودك را بر سر بركه دید، پس آنقدر انتظار كشید تا كودكان از آن بركه متفرق شدند.
همین كه قصد فرود بسوى بركه را كرد، اینبار مردى را با محاسن بلند و آراسته دید كه براى نوشیدن آب به آن بركه مراجعه نمود.
پرنده با خود اندیشید كه این مردى باوقار و نیكوست و از سوى او آزارى به من متصور نیست. پس نزدیك شد، ولی آن مرد سنگى به سویش پرتاب كرد و چشم پرنده معیوب و نابینا شد.
پرنده شكایت نزد سلیمان برد.
پیامبر آن مرد را احضار کرد. محاكمه و به قصاص محكوم نمود و دستور به كور كردن چشم داد.
آن پرنده به حكم صادره اعتراض كرد و گفت:
"چشم این مرد هیچ آزارى به من نرساند، بلكه ریش او بود كه مرا فریب داد! و گمان بردم كه ازسوى او ایمنم پس به عدالت نزدیكتراست اگر محاسنش را بتراشید
تا دیگران مثل من فریب ریش او را نخورند"
“ علامه دهخدا “
کانال فانوس
@FaaaNoooS
گویند شغالى، چند پر طاوس بر خود بست و سر و روى
خویش را آراست و به میان طاوسان در آمد.
طاوسها او را شناختند و با منقار خود بر او زخمهازدند .
شغال از میان آنان گریخت و به جمع همجنسان خود بازگشت؛
اما گروه شغالان نیز او را به جمع خود راه ندادند
و روى خود را از او بر مىگرداندند .
شغالى نرمخوى و جهاندیده، نزد شغال خودخواه و فریبكار آمد
و گفت: (( اگر به آنچه بودى و داشتى، قناعت مىكردى،
نه منقار طاوسان بر بدنت فرود مىآمد
و نه نفرت همجنسان خود را بر مىانگیختى .
آن باش كه هستى و خویشتن را بهتر و زیباتر و مطبوعتر از آنچه هستى،
نشان مده كه به اندازه بود، باید نمود.))
یاد بگیر جانم !
دوست داشتن
برایِ خاطرِ چشم و ابرو نمی ماند
عشق
به احترامِ اندامِ تراشیده ی هیچکس
رویِ پاهایش نمی ایستد
فراموش نکن
برجسته ترین لباس ها
آخر سر جایش گوشه ی کمد
لا به لایِ یک دنیا
لباس هایِ خانگیِ گشاد
که تو را هم بسترِ رویاهایِ شیرینِ شبانه می کنند
جا خوش می کند
یادت نرود
دنیا دنیا لوازمِ آرایش هم که داشته باشی
با یک آب تمامش پاک می شود
و تو می مانی !
خودِ تو
که به گمانم
یادت رفته وقتی لبخند می زنی
زیباترین مخلوقِ خدا را
نشانِ دنیا می دهی
به دلت بسپار
اگر کسی آمد
که خودِ تو را
که روزهایی می رسد
که هیچ حوصله ی
آراسته بودن را هم نداری
نگاهِ خواهانش را به تو بدوزد
و بگوید:
امروز کدام یک از لبخند هایت را پوشیده ای
که اینقدر دلنشین تر شده ای ؟
خودش را بسپارد به روزگارش
تا تو بشوی
بانویِ لحظه هایش ... !
{ عادل دانتیسم }
یاد بگیر جانم !
دوست داشتن
برایِ خاطرِ چشم و ابرو نمی ماند
عشق
به احترامِ اندامِ تراشیده ی هیچکس
رویِ پاهایش نمی ایستد
فراموش نکن
برجسته ترین لباس ها
آخر سر جایش گوشه ی کمد
لا به لایِ یک دنیا
لباس هایِ خانگیِ گشاد
که تو را هم بسترِ رویاهایِ شیرینِ شبانه می کنند
جا خوش می کند
یادت نرود
دنیا دنیا لوازمِ آرایش هم که داشته باشی
با یک آب تمامش پاک می شود
و تو می مانی !
خودِ تو
که به گمانم
یادت رفته وقتی لبخند می زنی
زیباترین مخلوقِ خدا را
نشانِ دنیا می دهی
به دلت بسپار
اگر کسی آمد
که خودِ تو را
که روزهایی می رسد
که هیچ حوصله ی
آراسته بودن را هم نداری
نگاهِ خواهانش را به تو بدوزد
و بگوید:
امروز کدام یک از لبخند هایت را پوشیده ای
که اینقدر دلنشین تر شده ای ؟
خودش را بسپارد به روزگارش
تا تو بشوی
بانویِ لحظه هایش ... !
{ عادل دانتیسم }
من به بي ساماني،
باد را مي مانم .
من به سرگرداني،
ابر را مي مانم.
من به آراستگي خنديدم .
من ژوليده به آراستگي خنديدم .
- سنگ طفلي، اما،
خواب نوشين كبوترها را در لانه مي آشفت .
قصه بي سر و ساماني من،
باد با برگ درختان مي گفت .
باد با من مي گفت :
« چه تهي دستي، مَرد!
ابرباورميكرد.
امروز خودم را
آراسته ام
گفتي که ظهر مي آيي
و من يادم رفت بپرسم
به افق تو يا من ؟
و تو يادت رفت بگويي
فردا يا روزي ديگر ؟
چه فرقي مي کند ؟
خودم را آراسته ام
عطر زده و منتظر
با لباسي که خودت تنم کرده اي