✿ کپشن خاص ✿
ما غمگینتر بودیم از آنان...
از آنان که آرامشان میکردیم،
از آنان که دردشان محرز بود و چشمها را به گریه وا میداشت.
درد ما را نمیشد دید، اما همچون زخمی بر روی استخوان، عمیق بود و هرثانیه جان خستهمان را میسوزاند، که راه میرفتیم و لنگ میزدیم، که دراز میکشیدیم و رنج میبردیم، که خوابمان نمیبرد، که شادی را احساس نمیکردیم، که لبخندهامان عمیق نبود...
درد ما مدتها، آرام آرام با گوشت و استخوان ما عجین شدهبود و ما به مزمنترین حالتِ یک انسان، غمگین بودیم.
داشتیم از درون میسوختیم و حوصلهای برای شرح و گریستن نداشتیم.
داشتیم از درون میسوختیم و دیگران را آرام میکردیم، مرهم میشدیم و دلداری میدادیم.
نا آرامترین بودیم و میگفتیم: آرام باشید، درست میشود.
و خودمان با درد لاعلاجی بر جان، ایستادهبودیم و باور داشتیم درست نمیشود...
#نرگس_صرافیان_طوفان
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی آرامشان
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
ما غمگینتر بودیم از آنان...
از آنان که آرامشان میکردیم،
از آنان که دردشان محرز بود و چشمها را به گریه وا میداشت.
درد ما را نمیشد دید، اما همچون زخمی بر روی استخوان، عمیق بود و هرثانیه جان خستهمان را میسوزاند، که راه میرفتیم و لنگ میزدیم، که دراز میکشیدیم و رنج میبردیم، که خوابمان نمیبرد، که شادی را احساس نمیکردیم، که لبخندهامان عمیق نبود...
درد ما مدتها، آرام آرام با گوشت و استخوان ما عجین شدهبود و ما به مزمنترین حالتِ یک انسان، غمگین بودیم.
داشتیم از درون میسوختیم و حوصلهای برای شرح و گریستن نداشتیم.
داشتیم از درون میسوختیم و دیگران را آرام میکردیم، مرهم میشدیم و دلداری میدادیم.
نا آرامترین بودیم و میگفتیم: آرام باشید، درست میشود.
و خودمان با درد لاعلاجی بر جان، ایستادهبودیم و باور داشتیم درست نمیشود...
#نرگس_صرافیان_طوفان
بعضی ها شبیه انجیر رسیده می مانند که یکهو از آسمان می افتند دردامن رنگ و وارنگ زندگی ات....
آنقدر بی هوا که نمیدانی چه شد...چگونه شد...اصلا خودت را میزنی به بی خیالی واز بودنش لذت میبری....
بعضی ها شبیه عطربهارنارنجی هستند درکوچه پس کوچه های پیچ درپیچ دلت...نفس میکشی آنقدر عمیق که عطر
بودنشان را تاآخرین لحظه ی عمرت در ریه هایت ذخیره کنی..
بعضی ها شبیه ماهی قرمز کوچکی هستندکه افتاده انددر تنگ بلورین روزگارت,جانت راباجان ودل درهوایشان تازه میکنی...
بعضی ها,اصلا چرا ازدر ودیوار مثال بزنیم؟؟
بعضی ها آرامش مطلق اند..لبخندشان,تلالو برق چشمانشان,صدای آرامشان...اصل کارتپش قلبشان...
انگار که یک دنیا آرامش را به رگ وریشه ات تزریق می کند...وآنقدر عزیزندکه,
خدابهشت رایک جاگذاشته زیرپایشان.....
بعضی هابودنشان,همین ساده بودنشان..همین نفس کشیدنشان؛یک عالمه لبخندمینشاند گوشه لبمان...
اصلا خداجان؛
درخلقت بعضی ها سنگ تمام گذاشته ای....سایه شان کم نشود ازروزگارمان.....................
"آمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن"
بعضی ها ؛ شبیه یک انجیر رسیده می مانند
که یکهو ؛ از آسمان می افتند در دامن رنگ و وارنگ زندگی ات ...
آن قدر بی هوا که اصلا نمیدانی چه شد ... چگونه شد ...
اصلا خودت را می زنی به کوچه علی چپ
و از بودنش لذت می بری ..
بعضی ها ؛ شبیه عطر بهارنارنج هستند
در کوچه پس کوچه های پیچ در پیچ دلت ،
نفس می کشی ... آنقدر عمیق ؛
که عطر بودنشان را تا آخرین ثانیه ی عمرت ؛
در ریه هایت ذخیره کنی ...
بعضی ها ؛ شبیه ماهی قرمز کوچکی هستند
که افتاده اند در تنگ بلورین روزگارت
جانت را با جان و دل در هوایشان ؛
تازه می کنی ...
بعضی ها ...
اصلا چرا باید از در و دیوار مثال بزنیم !؟
بعضی ها ؛ آرامش مطلقند ؛
لبخندشان ... تلالو برق چشمانشان ؛
صدای آرامشان ...
اصلِ کار ، تپش قلبشان ...
انگار که یک دنیا آرامش را به رگ و ریشه ات تزریق می کند.
و آنقدر عزیزند ؛ آن قدر بکرند ؛
که دلت نمی آید حتی یک انگشتت هم بخورد بهشان ...
می ترسی تمام شوند و تو بمانی و یک دنیا حسرت !
بعضی ها ؛ بودنشان ... همین ساده بودنشان ...
همین نفس کشیدنشان ؛
یک عالمه لبخند می نشاند روی گوشه لبمان ...
و من چقدر دوست دارم این بعضی ها را ...