This maniac is waiting to see you through the doors of the asylum
﮼چشایایندیوونهپشتایندرایآسایشگاهمنتظره،دیدنهتوعه
▵⚉⁻ᴱⁿᵈᵖᵃʳᵗ
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی آسایشگاه
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
This maniac is waiting to see you through the doors of the asylum
چشای این دیوونه پشت این درای آسایشگاه منتظره دیدنه توعه
▵⚉⁻ᴱⁿᵈᵖᵃʳᵗ
غصه نخور،نیا از پشت میلههای آسایشگاه یواشکی نگام کن
✿ کپشن خاص ✿
ما قبلا اینطوری نبودیم
نبودنا انقد عادی نبود ، تا یک دقیقه ازش بی خبر میشدیم کل آسایشگاهو میزاشتیم رو سرمون تا پیداش کنیم
اما حالا چی؟
هیچی!
#رادیو_چهرازی
خرمشهر آزاد شد، اما هنوز هم کسایی هستن که تو آسایشگاههای اعصاب و روان بسترین!
بهشون سر بزنیم..
. .
●
آسایشگاه روانی دژاوو که همه دنبالشن .
-
تُخس نیستی نیا.️
●
#جوک
رفتم آسایشگاه برای دیدن سالمندان . مسئول اونجا میگه : اومدی عیادت میگم : پَ نه پَ اومدم چند تا از این پیرمردها رو ببرم کوچیک کنم زیادبزرگن!
✨
ما قبلا اینطوری نبودیم نبودنا انقدر عادی نبود تا یک دقیقه ازش بیخبر می شدیم کل آسایشگاهو میذاشتیم رو سرمون تا پیداش کنیم اما حالا چی؟
هیچی
قدیما که زیاد آسایشگاه میرفتم یه پیرزنی بود که فقط یه سوال رو تکرار میکرد: تهران-کرج هنوز ترافیکه؟
بچههاش نمیومدن دیدنش. میگفتن ترافیکه.
ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﯾﻪ ﻣﺮﺩ ﻣﯿﺎﻧﺴﺎﻟﯽ ﺟﻠﻮﻣﻮ ﮔﺮﻓﺖ , ﮔﻔﺖ :
ﺁﻗﺎ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ , ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﺁﺳﺎﯾﺸﮕﺎﻩ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﻣﯿﺸﻪ, ﻣﻦ ﺭﻭﻡ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ
ﭼﺸﻤﺶ ﺑﺸﻢ ﭼﻮﻥ ﺯﻧﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭﻡ ﮐﺮﺩ ﺑﺒﺮﻣﺶ ﺍﻭﻧﺠﺎ , ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺎﻧﺘﯽ ﺭﻭ ﺍﮔﻪ ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﻣﻦ ﺑﻬﺶ ﺑﺪﯾﺪ
ﺧﯿﻠﯽ ﻟﻄﻒ ﮐﺮﺩﯾﺪ .
ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﮐﻠﯽ ﻫﻢ ﻧﺼﯿﺤﺘﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭﺗﻪ ﺑﺎﺑﺎ, ﺍﻭﻧﻢ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﭘﺸﯿﻤﻮﻧﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ
ﺩﺍﺧﻞ ﺁﺳﺎﯾﺸﮕﺎﻩ , ﭘﯿﺮ ﺯﻥ ﺭﻭ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ , ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺎﻧﺘﯽ ﻣﺎﻝ ﺷﻤﺎﺱ , ﮔﻔﺖ ﺣﺎﻣﺪ ﭘﺴﺮﻡ
ﺗﻮﯾﯽ؟
ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭ , ﺩﯾﺪﻡ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮔﻔﺖ ﺣﺎﻣﺪ ﺗﻮﯾﯽ ﻣﺎﺩﺭ؟
ﺩﻟﻢ ﻧﯿﻮﻣﺪ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﯼ ﺑﮕﻢ ﻧﻪ , ﮔﻔﺘﻢ ﺁﺭﻩ, ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﺩﺍﺩ ﺯﻥ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﻣﻨﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻤﯽ ﺫﺍﺭﯼ ,
ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﺎ ﺫﻭﻕ ﺑﻪ ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﭘﺴﺮ ﻣﻦ ﻧﺎﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﻧﯿﺴﺖ؟
ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﻩ ﺗﺎ ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ ﺷﻤﺎ ﭘﺴﺮﺷﻮﻥ ﻫﺴﺘﯿﺪ؟
ﺗﺎ ﮔﻔﺘﻢ ﺁﺭﻩ ﺩﺳﺘﻤﻮ ﮔﺮﻓﺖ, ﮔﻔﺖ 4 ﻣﺎﻩ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﯼ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﻣﺎﺩﺭﺗﻮﻥ ﻋﻘﺐ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ , ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺴﻮﯾﻪ
ﮐﻨﯿﺪ
ﺣﺎﻻ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻫﯽ ﻏﻠﻂ ﮐﺮﺩﻡ ﻭﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻦ ﭘﺴﺮﺵ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﻭﻟﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻥ
ﺁﺧﺮ ﭼﮏ ﻭ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﺩﺍﺩﻡ ﺩﺳﺘﺶ , ﻭﻟﯽ ﺗﻪ ﺩﻟﻢ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺮ ﺯﻥ ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﮐﺮﺩﻡ ,
ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﮐﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﺧﯿﻠﯽ ... ﺑﻮﺩ .
ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﺧﺪﺍﻓﻈﯽ ﮐﻨﻢ ﺗﺎ ﻣﻨﻮ ﺩﯾﺪ ﮔﻔﺖ ﺩﺳﺘﺖ ﺩﺭﺩ ﻧﮑﻨﻪ , ﺭﻓﺘﯽ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﻡ ﺣﺎﻣﺪﺑﮕﻮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺷﺪ , ﺑﯿﺎ ﺗﻮ ﻣﺎﺩﺭ!!!