داشتم با مامان بزرگم حرف میزدم
و پرسیدم خواستگاریتون لباس چی پوشیده
بودید؟ گفت اووو برای پنجاه شصت سال
پیشه و یادم نیست، بابا بزرگم از تو آشپزخونه
داد زد پیرهن و روسری طوسی با چادر سفید
گل صورتی میخوام بگم اینجوری عاشق باشید.

غرق شدن تایتانیک برای خرچنگ‌های زنده‌‌ای که تو آشپزخونه‌‌ی کشتی بودن یه معجزه بود..
همون قدر محال..
همون قدر غیر ممکن...

‏یه سری تو هیئت بودم مداح داد زد کی میدونه الان شام چه خبره؟
‏ گفتم من الان آشپزخونه بودم، قیمه س
‏میکروفون رو پرت کرد سمتم.

اگه اینجور آشپزخونه ای داشته باشم فکر کنم عاشق آشپزی بشم..️

♡

✿ کپشن خاص ✿

یه بار بهم گفت
تنها چیزی که از یه آدم میمونه صداشه.
صدا هیچوقت نمیمیره.
می ره توی کف خونه،
یه جایی توی شکافای کابینت آشپزخونه،
توی بالش و پتوی آدم ذخیره می شه ...

اگه اینجور آشپزخونه ای داشته باشم فکر کنم عاشق آشپزی بشم..️

♡

خیلیاتون الان برید توی آشپزخونه
ببین یه سینی اگر پشت شیر آب نبود..
#دلنوشته

‏چرا صدای مامانم از آشپزخونه میاد اتاق ولی صدای من از اتاق نمیره آشپزخونه؟؟؟.

✿ کپشن خاص ✿

یه بار بهم گفت
تنها چیزی که از یه آدم میمونه صداشه.
صدا هیچوقت نمیمیره.
می ره توی کف خونه،
یه جایی توی شکافای کابینت آشپزخونه،
توی بالش و پتوی آدم ذخیره می شه ...

‏یه سری تو هیئت بودم مداح داد زد کی میدونه الان شام چه خبره؟
‏ گفتم من الان آشپزخونه بودم، قیمه س
‏میکروفون رو پرت کرد سمتم.