من عقابی بودم که نگاه یک مار ؛
سخت آزارم داد ... بال بگشودم و سمتش رفتم ؛
از زمینش کندم ؛ به هوا آوردم ؛ آخر عمرش بود ؛
که فریب چشمش،سخت جادویم کرد !
در نوک یک قله،آشیانش دادم !
که همین دل رحمی،چه بروزم آورد ! عشق جادویم کرد ؛
زهر خود بر من ریخت ؛ از نوک قله،زمین افتادم ! تازه آمد یادم ؛
من عقابی بودم،بر فراز یک کوه ! آشیان خود را به نگاهی دادم ..
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی آشیانش
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
من عقابی بودم که نگاه یک مار ؛
سخت آزارم داد ... بال بگشودم و سمتش رفتم ؛
از زمینش کندم ؛ به هوا آوردم ؛ آخر عمرش بود ؛
که فریب چشمش،سخت جادویم کرد !
در نوک یک قله،آشیانش دادم !
که همین دل رحمی،چه بروزم آورد ! عشق جادویم کرد ؛
زهر خود بر من ریخت ؛ از نوک قله،زمین افتادم ! تازه آمد یادم ؛
من عقابی بودم،بر فراز یک کوه ! آشیان خود را به نگاهی دادم ...