•
نقاشی بوسه اثر گوستاو کلیمت بهطرز شگفتانگیزی حس فوقالعادهی تجربهی بوسیدن و بوسیده شدن رو به تصویر میکشه به گونهای که انگار هر دو جسم در هم آمیختهاند و یکی شدهاند .️
♡
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی آمیخته
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
I'm running these days.
The companion of the blessing, mixed with light.
همین روزها جاری میشوم
همپای برکه ای، آمیخته به نور...
.࿐
آنچنان دلبر بود
که ناگهان به خود آمدیم دیدیم،
آمیخته شده با ما سرشتِ او..
ای درآمیخته با هر کسی از راه رسید
میتوان از تو فقط دور شد و آه کشید...
#کاظم_بهمنی
چگونه تو را فراموش کنم ؟
اگر تو را فراموش کنم باید سالهایی را نیز که با تو بودهام فراموش کنم ، دریا را فراموش کنم و کافههای غروب را ، باران را اسبها را و جادهها را ، باید دنیا را ، زندگی را و خودم را نیز فراموش کنم !
تو با همه چیز درآمیختهای ...
. رسول یونان
.
✿ کپشن خاص ✿
مهتاب و سرشکی به هم آمیخته بودیم
خوش رویهم آن شب من و مه ریخته بودیم
دور از لب شیرین تو چون شمع سیه روز
خوش آتش و آبی به هم آمیخته بودیم
با گریه خونین من و خنده مهتاب
آب رخی از شبنم و گل ریخته بودیم
از چشم تو سرمست و به بالای توهمدست
صد فتنه ز هر گوشه برانگیخته بودیم
زان پیش که در زلف تو بندیم دل خویش
ما رشته مهر از همه بگسیخته بودیم
#شهریار
شعر: #خواب
دفتر: #یادگار_خون_سرو
… با گریه مینویسم:
از خواب ، با گریه پا شدم.
دستم هنوز
در گردن بلند تو آویخته ست.
و عطر گیسوان سیاه تو
با لبم آمیخته ست
دیدار شد میّسر و
با گریه پا شدم ...
#هوشنگ_ابتهاج
✿ کپشن خاص ✿
افراط با ذات زنها در آمیخته
زن ها عاشق زیاده رویاند
آنها همیشه 'زیادی' زیبایند و رویایی
روزهایی هم 'زیادی' غمگینند
آنقدر که انگار تمام ابرهای دنیا توی چشمشان جا خوش کردهاند و مدام میبارند
و روزهایی 'زیادی' شادند آنقدر که فکر میکنید این همه لبخند و خنده های بی دلیل فقط از یک دیوانه بر می آید
گاهی هم 'زیادی' عاشق میشوند
و این وقت ها
'زیاده' روی می کنند در بوسیدن و به آغوش کشیدن و مُردن
اما این زیاده رویها همه گاه گاه اند
و تحت تاثیر ماه و خورشید و فصل
زن ها تمام روزها و شبهای سال
در هر حال افراطی که باشند یا نباشند
تنها محتاج 'زیادی' دوست داشته شدنند ...
#حسنا_میرصنم
✿ کپشن خاص ✿
ماندهام چگونه "تو" را فراموش کنم
اگر "تو" را فراموش کنم
باید سالهایی را نیز
که با "تو" بودهام فراموش کنم
دریا را فراموش کنم،
و کافه های غروب را،
باران را،
اسب ها و جاده ها را،
باید دنیا را،
"زندگی" را،
و "خودم" را نیز فراموش کنم؛
"تو" با همه چیز من آمیختهای ...
#رسول_یونان
مانده از روضه وُ از هیأت وُ از مجلس وُ از سینه زنی،
آمده ام کنج اتاقم،
به دلم پرچم مشکی زده وُ شال عزایم به کف وُ دست به
دامان تو گشتم
که تو اربابی و من بنده ی هر جاییِ جامانده ازین جا و از آن جایم و امروز دلم گشته هوایی
و نشستم به امید کرمی از طرف شاه عزایم که شمایی!
بگو از عطشُ و از جگر سوخته و از رخ افروخته و از طف صحرا و بگو از “علی” و از “علی” وُ از غم لیلا
و بگو از ید سقا و بگو با من دل خسته از اندوه دل زینب کبرا و امان از دل زهرا و امان از دل زهرا …
بگو با من مجنون، به خدا حسرت داغی به دلم مانده که از داغ شما بشکنم امروزُ و بسوزم که دگر نشنوم این روضه ی جان سوز که: ای اهل حرم میر و علمدار نیامد …
و دگر نشنوم امروز که خم گشته قد کوهیُ و رودی به لب آورده رشیدی… چه رشیدی!
همان راز رشیدی که لبِ رود رسیدُ و نرسید آب به لب هاش…
همان راز رشیدی که عمودی…
بگو ! روضه بخوان شاه غریبم تو بخوان بر من جامانده ازین قافله ی اشک، که با نام تو آمیخته این اشک و خوشا اشک!
خوشا اشک! خوشا گریه بر این داغ، خوشا گریه بر این درد
خوشا گریه، نه این گریه! خوشا گریه ی یعقوب که نور بصرش رفت چو روزی پسرش رفت…
خوشا قصه ی یعقوب! که گرگان بیابانی و پیراهن خونین عزیزش همه کذب است…
خوشا چاه! همان چاه که یوسف به سلامت ز درش باز درآمد و نه یک قطره ی خون ریخت در آن جا و نه انگشت کسی گم شده آن جا و کنارش نه تلی بود نه تپه! وَ یعقوب ندیده است دمی یوسفِ در چاه!
خوشا قصه ی یعقوب! که گودال ندارد وَ آه از دل آن خواهر غم دیده که از روی تلی دیده که «الشّمر …»
عجب مجلس گرمی شده این جا، همین کنج اتاقم که به
جز من و به جز روضه ی ارباب، کسی نیست وَ انگار که
عالم همه جمعند همین جا! و انگار که این پنجره و فرش
و در و ساعت و دیوار، گرفتند دمِ حضرت ارباب: حسین
جان، حسین جان، حسین جان، حسین جان…