•
آنشرلی گفت : آه ماریلا ، نصف لذت
هرچیز انتظاری است که برایش میکشی
ممکن است خیلی چیزها را به دست نیاوری اما میتوانی از انتظار کشیدن برایشان لذت ببری ..️
♡
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی آنشرلی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
•
آنی : مردم همیشه بهم میخندن چون از کلمات گنده تو حرف زدنم استفاده میکنم ولی وقتی عقاید بزرگ باشن مجبوری از کلمات بزرگ استفاده کنی؛ مگه نه؟
- آنشرلی .
「♡」
یه دوست داشتن عمیق دلم میخواد مثل علاقهی بابا لنگ دراز به جودی اَبوت، ژان والژان به کوزت، متیو به آنشرلی، همونقدر حمایت گر، همونقدر موندگار، همونقدر همیشگی…
. .
یه دوست داشتن عمیق دلم میخواد مثل علاقهی بابا لنگ دراز به جودی اَبوت ژان والژان به کوزت متیو به آنشرلی همونقدر حمایت گر همونقدر موندگار همونقدر همیشگی.️.
یه دوست داشتن عمیق دلم میخواد مثل
علاقهی بابا لنگ دراز به جودی اَبوت ،
ژان والژان به کوزت ، متیو به آنشرلی ، پاتریک
به باب اسفنجی ، همونقدر حمایت گر ،
همونقدر موندگار ، همونقدر همیشگی .....️
همه ماها یک آنشرلی درون داریم که
برای تمام داشته هایش پوستش کنده
شده اما از خودش راضی است..!
. .
دلم بچگیمو میخااد
دیگه دلم نه پول میخواد
نه آغوش
نه مهمونی
نه حتی آینده
دلم بچگیمو میخواد...
پاهای شنی
دستای کاکائویی
دلم میخوادوقتی بلال میخورم کل صورتم زغالی شه
100 بار یه سرسره ی 1 متری رو برم
بازم خسته نشم...
چایی رو با 10 تا قند بخورم
بستنی و پفک و لواشک رو باهم بخورم
سرچیزای مسخره اینقد بخندم بیوفتم کف اتاق
دلم میخواد مثل بچگیا بوی سیگار حالمو بد کنه
آدامس بچسبونم زیر میز کلاسا
عیدیامو بریزم تو اون قلک
دلم میخواد بازم رو دیوار نقاشی بکشم
مورچه ها رو بکشم...
دلم میخواد وقتی گریه میکنم
مادرم اشکمو پاک کنه نه پیرهن تنم....
دلم میخواد شبا تو خواب غلت بزنم
جای اینکه حرف بزنم!
1000 تومن تو جیبم باشه اما دلم خوش باشه
از شاخه درختا بالا برم
غروبای بعضی روزا فقط منتظر "آنشرلی" باشم
ولم کنی تا صبح تو شهر بازی بمونم
بزرگترین اشتباهم این بود که آرزو کردم بزرگ شم
دنیای بزرگا خیلی سرد و تنهاست
عاشق تیتــراژ آنشرلی بودم
" آنــه "
تکرار غریبانه روزهــایت چگونه گذشت؟
وقتی روشنی چشمهایت در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود
... بامن بگو از لحظه لحظــه های مبــهم کودکیت
از تنهایی معصومانــه دستهایت
آنشرلی هـم نشدیم یکی ازمون بپرسـه :
آنه ! تکرار غـریبانه روزهایت چـگونه گـذشت ؟؟