مهسا فخری :
باید قبول کنیم بعضی آدمها را کمتر دیده ایم،
مثل مداد رنگیِ قهوه ایِ گم شده میانِ آنهمه رنگ،
مثل خودکارِ مشکی،
مثل همانهایی که بیشتر از بقیه کنارمان بودند و ما هیچ ندیدیمشان ..
همان هایی که به قولِ معروف دستشان نمک ندارد
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی آنهمه
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
میدیدمش شراب ولی آب هم نبود
آن ادعای ناب چنان ناب هم نبود
تنها نه اینکه آنهمه خورشیدی اش دروغ
که لکه های تیره ی مهتاب هم نبود
بیرون نبرد از دل مرداب ها مرا
حتی به قدِّ عُرضه ی قلاب هم نبود!
با چند جست و جوی شبانه درون شهر
فهمیدم اش که اینهمه نایاب هم نبود
من را میان زندگی و مرگ جا گذاشت
بیداری ای نبود ولی خواب هم نبود
بعضی هرآنچه خاطره دارند میبرند
آنگونه رفته بود که در قاب هم نبود!
حمزه کریم تباح فر
میان آنهمه الف وب دبستان
آنچه درزندگی واقعیت داشت
خط فاصله بود...!
زایندهرود خشک شده
و هنوز نامش زایندهرود است،
خزر را با آنهمه آب
نقشهها دریاچه مینامند؛
حالا تعجب میکنی اگر بگویم
دریایی در منست
با خاطراتی مرده
که هر شب روی آب میآیند
و من آنقدر میانشان شناور میمانم
که روز به روز لبخندهایم بیشتر آب میروند
لابد بیشتر تعجب میکنی
اگر بگویم تو سالهاست
در این دریا غرق شدهای!
تار و پود احساساتم
با سردی نگاهت یخ بسته است..
پس چه شد آنهمه گرمایی که همیشه حرفش را میزدی؟
دوباره گرم کن زندگی ام را...
روزگار کودکی یادش بخیر آنهمه شور و شرر یادش بخیر
طفل بودم بر لبم فریادها آن سکوت ذهن ها یادش بخیر
از تمام شهر و ناهنجارها لی لِی عصرانه ام یادش بخیر
اندکی بودم ولی بی منتها بیدل از جرم و ریا یادش بخیر
من نمیدانم چه شد حالا کجاست؟ خنده مستانه ام یادش بخیر
هر چه عمرم رفت گویی دل برفت پاکی و صدق و صفا یادش بخیر