گاهی وقتا دردها و غصه ها رو باید دست باد سپرد تا اونارو و به یه جاي پرت و دور ببره...گریه ها رو بایددست دریاسپرد تا در بستر خودش غرق کنه ...
و خنده ها روبه دست خورشید سپرد تا اونارو در جايجاي این کره ي خاکی بتابونه...
گاهیوقتا باید در جاده ي زندگی فرمان ایست داد تا دوروبرمون رو ببینیم ومطمئن بشیم راه رو درست اومدیم...
و
گاهی وقتا بایدقدم هامون رو آهسته کنیم تا اونایی که عقب موندند به ما برسند و در کنار هم قدم برداریم
و
از کنار هم بودن لذت ببریم...
آهاي تویی که اول جاده،انتهاي جاده و یانیمه ي راهی...لحظه اي فکر کن و تصمیم بگیر .زندگیتو مرور کنو تصمیم بگیر ...شایداین آخرین
فرصت باشه
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی آهاي
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
بــ ــآد آورده رآ بــ ــآد مي بـَـرَدقَبـُـ ـولــ !!!
امــآ تـُــو کــِہ بــآ پــآهاي خُودَت آمـَـده بُودي
داستان کوتاه شماره 7 :شب کريسمس بود و هوا، سرد و برفي.
پسرک، در حاليکه پاهاي برهنهاش را روي برف جابهجا ميکرد تا شايد سرماي برفهاي کف پيادهرو کمتر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شيشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه ميکرد.
در نگاهش چيزي موج ميزد، انگاري که با نگاهش ، نداشتههاش رو از خدا طلب ميکرد، انگاري با چشمهاش آرزو ميکرد.
خانمي که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمي مکث کرد و نگاهي به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقيقه بعد، در حاليکه يک جفت کفش در دستانش بود بيرون آمد.
- آهاي، آقا پسر!
پسرک برگشت و به سمت خانم رفت. چشمانش برق ميزد وقتي آن خانم، کفشها را به او داد.پسرک با چشمهاي خوشحالش و با صداي لرزان پرسيد:
- شما خدا هستيد؟
- نه پسرم، من تنها يکي از بندگان خدا هستم!
- آها، ميدانستم که با خدا نسبتي داريد!
خوشبخت ترين فرد كسي است كه بيش از همه سعي كند ديگران را خوشبخت سازد.