خداوندا

برای شانه‌های خسته، قدری عشق

برای گام‌های مانده در تردید، قدری عزم

برای زخم‌ها، مرهم

برای اخم‌ها، لبخند

برای پرسش چشمان ما، پاسخ

برای خواهش دستان ما، باران

برای واژه‌ها، گرما

برای خواب‌ها، رؤیا

برای این همه سرگشتگی، ایمان

برای این همه بیگانگی، الفت

برای بستگی، آغاز

برای خستگی، آغوش

برای ظلمت جان، روشنایی‌های پی در پی

برای حیرت دل، آشنایی‌های پر معنا

خداوندا

برای عشق‌های خسته، قدری روح

برای عزم‌های مانده، قدری راه...


"آمین"

"الهی به امید 'ِتو ..."

نه عزیزم....
مـــرد
پیراهن چهارخانه و سینه ی ستبر و غرور احمقانه نیست...
مــرد
ته ریش مرتبُ کفش های کالجُ ساعتِ چندمیلیونی نیست....
خنده های دلبرانه و اخمِ جذابُ صورت استخوانی هم مالِ مــردهای کاغذیِ تویِ رمان هاست....
مــــرد
یعنی
"تا آخرَش هستم"َش دقیقــا همین معنا را بدهد
و"آخرش" حتـی "مرگ" هم نباشــد...
مــرد
یعنی یک دقیقــه هم که شده
تویِ یک روزِ شلوغِ کاری
به تماشایِ چشمهایت بنشینــد...
گاهی برایـت شعــر هم بخوانــد...
تویِ گوشِ چپت
یک جایــی نزدیکِ به قلبت
آرام بگــوید
"دوستت دارم"...
و دوستت دارمَش "تا" نداشته باشد...
تا"کِی" یا تا"کجــا"...
مــرد
بازویِ برجسته و قدِ بلند نیست جانِ من....
مـــرد یعنی...
"آغوشِ امن"..."قولِ محکم"..."دریایِ عشق"...
و دیگــر هیچ....


به حرفش گوش ندهید !

تا می‌توانید ازش عکس و فیلم بگیرید ....

از خنده‌هاش ؛

اخم‌هاش ،

لوس کردن‌هاش !

فقط همین ها برایتان می‌ماند....

فقط همین عکس‌ها و فیلم‌ها ... !!!