داد درویشی از سر تمهید / سر قلیان خویش را به مرید
گفت از دوزخ ای نکو کردار / قدری آتش به روی آن بگذار
بگرفت و ببرد و باز آورد / ِعقد گوهر ز دُرج راز آورد
گفت در دوزخ آنچه گردیدم / درکات جحیم را دیدم
آتش هیزم و زغال نبود / اخگری بهر انتقال نبود
هیچکس آتشی نمی افروخت
زآتش خویش هر کسی می سوخت ....
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی اخگری
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)