✿ کپشن خاص ✿
مثل شب مثل گریه بیدارم
مثل اندوه دوستت دارم
رنج باش و بمان برنجانم
زخم باش و بیا بیازارم
اشک باشی به دیده ی منت
درد باشی به جان خریدارم
مانده ام با منی که درمانده
از من بی تو مانده بیزارم
من از این روزهای دور از تو
چقدر زندگی طلبکارم
ای خیالی که دوستم داری
ای محالی که دوستت دارم
#سیده_تکتم_حسینی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی ازارم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من
شب هجران نکند قصد دل آزاری من
روزگاری که جنون رونق بازارم بود
تو نبودی که بیایی به خریداری من
برگ پاییزیم و خسته دل از باد خزان
باغبان نیز نیامد پیِ دلداری من
اشک گرم و غم عشق آمد و جانا چه کنم
گر به فردا نرسد این شب بیداری من
من و دیوانگی و مهر و وفا یار شدیم
تا تو باشی و من و عشق و وفاداری من
عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من
قصه ی عشق شود قصه ی بیماری من...
ترک یاری کردی و
من همچنان یارم تورا
دشمن جانی و
ازجان دوستتردارم تو را ...
گر به صـد خار جفا
آزردهسازی خاطرم
خاطــر نازک به برگ گـل نیازارم تو را ...
"هلالی جغتایی"
ترک یاری کردی و
من همچنان یارم تورا
دشمن جانی و
ازجان دوستتردارم تو را ...
گر به صـد خار جفا
آزردهسازی خاطرم
خاطــر نازک به برگ گـل نیازارم تو را ...
"هلالی جغتایی"
بابا لنگ دراز عزیزم...
تمام دلخوشی دنیای من به این است که ندانی و دوستت بدارم...
وقتی میفهمی و میرانی ام چیزی درون دلم فرو میریزد ... بیش از این ازارم مده...
بابالنگ دراز عزیزم ! لطفا گاهی خودت را به نفهمیدن بزن و بگذار دوستت بدارم......
بعد از تو هیچکس الفبای روح و خطوط قلبم را نخواهد خواند ... نمیگذارم ... نمی خواهم...
بابا لنگ دراز من ! همین که هستی دوستت دارم ... حتی سایه ات را که هرگز به آن نمیرسم.....
روزی انوشیروان بر بزرگمهر خشم گرفت و در خانه ای تاریک به زندانش فکند و فرمود او را به زنجیر بستند.چون روزی چند بر این حال بود،کسری کسانی را فرستاد تا از حالش پرسند. آنان بزرگمهر را دیدند با دلی قوی و شادمان.بدو گفتند:در این تنگی و سختی تو را آسوده دل می بینم!
گفت:معجونی ساخته ام از شش جزئ و به کار می برم و چنین که می بینید مرا نیکو می دارد.
گفتند:...
آن معجون را شرح بازگوی که ما را نیز هنگام گرفتاری به کار آید
گفت:آری جزئ نخست اعتماد بر خدای است ،عزوجل،دوم آنچه مقدر است بودنی است،سوم شکیبایی برای گرفتار بهترین چیزهاست.چهارم اگر صبر نکنم چه کنم،پس نفس خویش را به جزع و زاری بیش نیازارم،پنجم آنکه شاید حالی سخت تر از این رخ دهد.ششم آنکه از این ساعت تا ساعت دیگر امید گشایش باشد چون این سخنان به کسری رسید او را آزاد کرد و گرامی داشت.
مترسکم ،
عروسکی چوبی و تنها
که وقت ِ دِرو فراموش می شود …
مترسکم ،
نابینا ، بی جان ،
اینروزها دلم مثل دلِ تـــــــو ، گرفته
و خنده هایم همه دروغین است …
مترسکم ،
جانم اینروزها ، مثل بازارم بی مشتری مانده ،
دیگر از گنجشکان ِ سرمست ، خبـری نیست .
هرچه هست ، فقط کلاغ است و کلاغ و سیاهی…
از الان غرــوب ۱۳ بــــــدر ازارمــ میدــه:|
یه سوال بدجوری داره ازارم میده
چرا بابا نول خارجی ها کادو میده ؟
ولی
عمو فیروز ماگدایی میکنه؟
نه واقعا چرا؟؟؟
ﺳﻮﺍﻻﺗﯽ ﮐﻪ ﺣﺮﺹ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﻩ :
۱ - به ﺗﻠﻔﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻦ ﻣﯿﭙﺮﺳﻦ : ﮐﺠﺎﯾﯽ
ﺧﻮﻧﻪ ﺍﯼ؟ ! ﻧﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭﻡ ﺳﯿﻤﻮ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ
ﺑﺮﺩﻡ
۲ - ﺍﺯ ﺣﻤﺎﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺧﯿﺴﯽ ﻣﯿﭙﺮﺳﻦ :
ﺩﻭﺵ ﮔﺮﻓﺘﯽ؟ ! ﻧﻪ ﺍﻟﻤﭙﯿﮏ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﻮ ﺭﺷﺘﻪﺀ ﻭﺍﺗﺮ ﭘﻠﻮ
ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﺩﺍﺩﻡ
۳ - ﺗﻮﯼ ﻃﺒﻘﻪ ﻫﻤﮑﻒ ﺟﻠﻮ ﺩﺭ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﯼ
ﻣﯿﭙﺮﺳﻦ : ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯿﺮﯼ ﺑﺎﻻ؟ ! ﻧﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺳﻮﺋﯿﺖ
ﺑﯿﺎﺩﭘﺎﯾﯿﻦ
۴ - ﺗﻮ ﺣﻤﻮﻡ ﻫﺴﺘﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺰﻧﻦ ﻣﯿﭙﺮﺳﻦ : ﺩﺍﺭﯼ
ﭼﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ ! ﺧﺐ ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﺸﻘﺎﻣﻮ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻢ
۵ - ﺭﻭ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺑﯽ ﭼﺸﺎﺗﻮ ﺑﺴﺘﯽ ﻣﯿﭙﺮﺳﻦ :
ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﯼ؟ ! ﻧﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺳﻌﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﻤﯿﺮﻡ
۶ - ﺍﺯ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ ﻣﯿﭙﺮﺳﻦ : ﻧﻤﺎﺯ ﺗﻤﻮﻡ
ﺷﺪ؟ ! ﻧﻪ ﻣﺎ ﺗﺎﯾﻢ ﺍﻭﺕ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻨﯿﻢ ...
ﻭﺍﻻﺍﺍﺍﺍﺍ.............