شعرفوق العاده زیبا از قیصر امین پور...
گاهی گمان نمیکنی ولی میشود.... گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود....گاهی بساط عیش خودش جورمیشود...گاهی دگرتهیه به دستورمیشود..... گه جورمیشود خودآن بی مقدمه... گه بادوصدمقدمه ناجورمیشود...... گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است.... گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود... گاهی گدای گدداییو بخت باتو یارنیست.......گاهی تمام شهرگدای تو میشود..... گاهی برای خنده دلم تنگ میشود... گاهی دلم تراشه ای ازسنگ میشود...گاهی تمام آبی این آسمان ما.... یکباره تیره گشته و بی رنگ میشود.. گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود... ازهرچه زندگیست دلت سیرمیشود...
گویی به خواب بود جوانی مان گذشت......... گاهی چه زود فرصتمان....دیرمیشود... کاری ندارم کجایی. چه میکنی....... بی عشق سرمکن....که دلت پیر میشود..
نگران نباش حال بدالانتم میگذره رفیق! بسپارش به خدا....درست میکنه همه چیو...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی ازهرچه
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود
گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود
گاهی بساط عیش خودش جور می شود
گاهی دگر، تهیه به دستور می شود
گه جور می شود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور می شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود
گاهی برای خنده دلم تنگ می شود
گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود
گاهی تمام آبی این آسمان ما
یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود
گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود
ازهرچه زندگیست دلت سیرمی شود
گویی به خواب بود جوانی مان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود
کاری ندارم کجایی چه می کنی
بی عشق سرمکن که دلت پیرمی شود
قیصر امین پور
گاهی دلم ازهرچه آدم است میگیرد..
گاهی دلم ۲ کلمه حرف مهربانانه میخواهد..!
نه به شکل “دوستت دارم”یا”بی تو میمیرم”!
ساده شاید..
مثل ‘دلتنگ نباش..فردا روز دیگریست..
گاهی دلم ازهرچه آدم است میگیرد...
گاهی دلم دوکلمه حرف مهربانانه میخواهد...
نه به شکل " دوستت دارم" و یا نه به شکل " بی تو میمیرم " ...
ساده شاید ، مثل :
" دلتنگ نباش، امیدت به خدا ... فردا روز دیگری ست ! "
اگر مرا دوست نداشته باشی
دراز میکشم و میمیرم
مرگ
نه سفری بی بازگشت است
و نه ناگهان محوشدن
مرگ
دوست نداشتن توست
دلم تنگ می شود، گاهی
برای حرف های معمولی
برای حرف های ساده
برای «چه هوای خوبی!» / «دیشب چه خوردی؟»
برای «راستی! ماندانا عروسی کرد.» / « شادی پسر زائید.»
و چه قدر خسته ام از«چرا؟»
از «چه گونه!»
خسته ام از سؤال های سخت، پاسخ های پیچیده
از کلمات سنگین
کرهای عمیق
پیچ های تند
نشانه های با معنا، بی معنا
دلم تنگ می شود، گاهی
برای
یک «دوستت دارم» ساده
و «فنجان قهوه ی داغ»
سه «روز» تعطیلی در زمستان
چهار «خنده ی » بلند
و
پنج «انگشت» دوست ٌِّ دوست داشتنی.