یارو میره خونه دوستش ناهار بهش کنگر میدن شام بهش اسفناج میدن صبحانه روز بعد نون و سبزی : یارو میگه :برا ناهار زحمت نکشین خودم میرم پشت خونه میچرم
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی اسفناج
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
فالخند متولدين فروردين ماه
.
علامت طالعبيني شما قوچ است اما قوچها فقط از حيث نربودن با مردهاي فرورديني اشتراك دارند. فلزشما آهن است و شايد به همين دليل است كه اغلب مردهاي فرورديني از خوردن اسفناج كه سرشار از آهن است امتناع ميورزند و دليلشان هم اين است كه آهنشان بدجور ميزند بالا! و نيز بهدليل همين آهن بودن فلزشان است كه مردهاي مرتبط با زنهاي فرورديني را آهنربا نيز مينامند! رنگ شما سرخ است. البته اين باعث نميشود كه تجمع بيشتر فروردينيها در قبايل سرخ پوستي باشد همين كه علاقهمند بهغذاهاي سرخ كردني و طرفدار تيمهاي سرخ پوش باشيد، كافي است.
بچه بودم وقتی اسفناج میخوردم حس میکردم زورم بیشتر شده، میرفتم تو کوچه دعوا مثله خر کتک میخوردم، بر میگشتم
عروسکا ... عروسکا ... کجایید ؟!
چهارزانو میشینم ، چشمامو می بندم و میرم تو فکر. مثل ایکیوسان. میرم به کودکی. دلتنگی هامو، خاطره هامو ورق می زنم..
یادش بخیر..
دلم برای معصومیت هایدی تنگه ، برای اون چهره ی غمگین حنا پشت ماشین نخ ریسی. برای شجاعت های پسر شجاع و پیپِ پدرش.
دیگه تو کوچه خیابونا اثری از رد پای ترنادو نیست. روی در و دیوارهای شهر علامت z نمیبینم. حتی روی شکم چاق گروهبان گارسیا ها.
هنوز وقتی دریا می رم دلم یه غول خوشگل صورتی میخواد. دوست دارم محکم بشینم پشت سرندیپیتی و همه ی دریا رو زیر آبی بریم.
این روزا روی پاگرد پله ها هرچقدر هم منتظر بمونی ،حتی سایه ی بابالنگ درازو هم نمیتونی ببینی.
مادربزرگه اگه الان زنده باشه ، فکر کنم دیگه تنهاست. یا شاید با هاپوکمار. من از همون اول می دونستم هیچکس جز هاپوکمار از ته دل مادربزرگه رو دوست نداره.
دلم برای تام سایر و هاکلبری هم خیلی تنگه. رفیق هم رفیقای قدیم.
هنوزم وقتی یاد غربت و عشق گالیور میفتم دلم میگیره.
این روزا دیگه کسی واسه رسیدن هاچ به مادرش دعا نمیکنه.
اون موقعا ،آدم اخموها رو هم می شد دوست داشت. دلم برای کاکروی دوست داشتنیم تنگ شده. به دلم موند که یه بار تیم سوباسا رو شیش تایی کنن...
اون روزا هرچی اسفناج می خوردم ، بازوهام مثل بازوهای ملوان زبل قلمبه نمی شد..
هنوز کارهای خارق العاده ی کارگاه گجت خودمونو خیلی دوست تر دارم از آتیش بازی های این بِن تِن..
بشکن ! من نمیشکنم! چی بود چی بود؟ شیشه شکست!
شیشه نبود