✿ کپشن خاص ✿
زنها
این موجودات عجیب!
ما مردها آن ها را ساده می گیریم
و همه چیز را از نگاه زمخت مردانه مان می بینیم
زن ها لطیف اند
دلشان میخواهد
با طنین شاعرانه اسمشان را بشنوند
و با ناز زنانه بگویند جانم!..
زنها این لطافت آفرینش
این شعرهای بی بدیل که اگر نبودند
گل نبود،
شعر نبود،
صلح نبود،
وفقط سیاهی بود
و سیاهی بودو
سیاهی...
این زیبایی خلقت
مگر چه می خواهد؟
فقط آغوش می خواهد
برای وقتی که نازش گل می کند
و صدای مردانه ای
که بگوید
بیا جانم
که آغوشم مأمن ناز و بهانه توست..
#علی_اسفندیار
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی اسمشان
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
ﺑﻪ ﻃﺮﺯ ﻋﺠﻴﺐ ﻭ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ !
ﺩﻟﺨﻮﺷﻲ ﻫﺎ ﮐﻢ ﻧﻴﺴﺖ !
ﺁﺩﻣﻬﺎﻱ ﺩﻭﺭُ ﺑﺮﻡ ﻫﻢ ﮐﻢ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ !
ﻣﻲ ﺁﻳﻨﺪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺭﻭﻱ ﻟﺒﻢ ﻣﻴﻨﺸﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﻣﻴﺮﻭﻧﺪ !
ﻭﻟﻲ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﻋﺠﻴﺒﻲ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ... !
ﻧﻤﻴﺪﺍﻧﻢ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﻳﺖ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﻴﮕﺬﺭﺩ ... ﻧﻤﻴﺪﺍﻧﻢ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﻳﺎ ﻧﻪ؟ !
ﻣﻴﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﻲ !
ﻭ ﻣﻴﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻧﻤﻴﺪﺍﻧﻲ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﺯﺟرﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖ !
ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﮐﻤﺘﺮ ﻣﺮﺍ ﻣﻴﺸﻨﺎﺳﻨﺪ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﺧﻮﺵ ﺑﺤﺎﻟﺖ ...
ﭼﻪ ﺭﻭﺣﻴﻪ ﺍﻱ ﺩﺍﺭﻱ !
ﮐﺎﺵ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ ﻭ ﺑﺨﻨﺪﻳﻢ...
ﺍﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻴﺸﻨﺎﺳﻨﺪ ، ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﻧﻔﺴﻬﺎﻳﺖ ﻏﺒﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ !!!
ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺗﺎﺭ ﺍﺳﺖ !!!
ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﮕﻮﻳﻢ ؟ !
ﺍﺯ ﺁﻏﻮﺷﻬﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﻡ ﻧﻤﻴﺸﻮﻧﺪ ؟ !
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻫﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺷﺎﺩﻡ ﻧﻤﻴﮑﻨﻨﺪ ؟ !
ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻫﻢ بیشتر ﺑﺸﻨﺎﺳﻤﺸﺎﻥ ؟ !
از ادمهایی که نزدیک میشوند و پس میزنم ؟!
ﺧﻼﺻﻪ ﺩﺭﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻩ ﻫﺎ ....
ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﮐﻪ ﺣﮑﻢ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﺑﺮﺗﻦ ﻧﺎﺭﺱ ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺻﺎﺩﺭ ﺷﺪ ... !
ﮐﺴﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻀﺤﮏ ﺗﺮﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﻣﻤﮑﻦ .... ﻓﻘﻂ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺟﻨﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﻋﻘﯿﻢ ﺑﻐﺾ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻗﻮﺭﺕ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻡ...
#ناشناس
بعضی از آدمهایی که الان پایین اسمشان
last seen a long time ago
نوشته شده،
همانهایی هستند که یک روز برایشان می مردیم شاید!
اینها که می گویند مهم نیست،
دروغ می گویند!
آدمی، اگر چیزی برایش مهم نباشد، واکنش نشان نمیدهد!
همه ی بلاک شده هایمان،
هنوز شاید اندکی برایمان مهم باشند!
عمر میگذرد
و من بیش تر میفهمم
که هیچ چیز در دنیا
ارزش گریه کردن را ندارد!
ما آدم ها مدام چیزهایی را که اسمشان را مصیبت و بدبختی میگذاریم
در سرزمین افکارمان میچرخانیم و دور میکنیم و همین باعث میشود در صدسالگی حسرتِ لذت نبردن از زندگی را بخوریم!
شاید کلمه ی رها کردن و فرار کردن برای چنین لحظاتی به وجود آمده اند...
از غصه هایت فرار کن
در ناکجا آبادِ درونت رهایش کن؛
و به دنبال هر چیز که شادت میکند روانه شو...
زندگی اگر چیزهای زیادی برای گریه کردن دارد،
چیزهایی هم برای لبخند زدن دارد
فقط کافیست از ته دلت بخواهی که زندگی را زندگی کنی...
#المیرا_دهنوی
ﺧﯿــــــــﺮﻩ ﺑﻪ ﻣــــــــﺮﺩﻡ ....
ﺗﻨﻬـــﺎﯼ ﺗﻨﻬـــﺎ .....
ﻧــــﻪ ﮐﺴﯽ ﺣــــــﺎﻟـــﻢ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﺪ ....
ﻧـــــﻪ ﮐﺴﯽ ﻫـــــــﻮﺍﯾﻢ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ !....
ﻋﯿـــــﺐ ﻧــــﺪﺍﺭﺩ ....
ﺳـــﺎﻟﻬـــﺎﺳﺖ ﺑـــــﻪ ﺍﯾـــﻦ ﺯﻧــــﺪﮔــﯽ ﻋـــــﺎﺩﺕ ﮐــــــﺮﺩﻩ
ﺍﻡ ....
ﺁﺷـــــﻨﺎﻫﺎﯾﻢ : ﻏــــﺮﯾــﺒﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﻫـــــﺴـــﺘﻨﺪ ....
ﮐــــﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺳﻤﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ !
ﺑﻪ ﻃﺮﺯ ﻋﺠﯿﺐ ﻭ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ
هر چند ﺩﻟﺨﻮﺷﯽ ﻫﺎ ﮐﻢ ﻧﯿﺴﺖ،
ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺑﺮﻡ ﻫﻢ ﮐﻢ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ...!
ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﻢ ﻣﯿﻨﺸﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ،
ﻭﻟﯽ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺖ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ ...
ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﯾﺎ ﻧﻪ...!
ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺧﻠﺴﻪ ﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖ...
ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﮐﻤﺘﺮ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﻨﺪ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﺧﻮﺵ ﺑﺤﺎﻟﺖ ﭼﻪ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﯼ !
ﮐﺎﺵ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﻭ ﺑﺨﻨﺪﯾﻢ
ﺍﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﻨﺪ ...
ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﻧﻔﺴﻬﺎﯾﺖ ﻏﺒﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ
ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺗﺎﺭ ﺍﺳﺖ
ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﮕﻮﯾﻢ؟ !
ﺍﺯ ﺁﻏﻮﺷﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﻡ ﻧﻤﯿﺸﻮﻧﺪ؟
از ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺎﺩﻡ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ؟ !
ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﺸﺘﺮ ﺑﺸﻨﺎﺳﻤﺸﺎﻥ؟
گاهی فکر میکنم آدم های زیادی هستند که من می توانم با آنها عمیقا، احساس نزدیکی کنم اما افسوس نمی شناسمشان!
حقیقت تلخدلتنگی فقط یک اسم مستعار است
برای تمام حس هایی که
اسمشان را نمی دانیم
و هر کدامشان برای خود یک دلتنگی اند...
آن روزها حتی بیسکوئیت ها هم ماندنی بودند!
اسمشان "مادر" بود. . .
اما امروز چی؟
حتی اسم بیسکوئیت ها هم شده : های.بای!
آشناهایم غریبه هایی هستند. . . . که تنها اسمشان را میدانم. . . .