هوا بارونیه
و هواشناسیِ گوشیم نوتیف داده که
" چایی میچسبه "
موافقم عزیز من
چایی همیشه میچسبه .️.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی اشنا
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
اشنا ها بیرحم تر از همن
وقتی لِهی مث همیشه هیچ
انتظاری نیس..
بعد از این همه هنوز بر این گمانی
که ناشناسی و پنهان؟
از بوی لباسهایم میفهمند محبوب منی
از عطر تنم میفهمند بامن بودهای
از دستِ خواب رفتهام میفهمند که تو برآن خواب رفتهای
از امروز دیگر نمیتوانم پنهانت کنم
از دستخطم میفهمند برای تو مینویسم!
#نزار_قبانی
من از این ناراحت نیستم که پارتنر ندارم یا همچین چیزی، ازین ناراحتم که دچار بی حسی عاطفی شدم، نهایت یکی دو روز راجب کسی هیجان داشته باشم بعد یهو میبینم نه واقعا کشش و حوصله ندارم. انگار همون اول که داری اشنا میشی برات اسپویل میشه که قرار نیست جالب باشه و داری خودت مسخره میکنی...
این کتابارو حتما بخون اگه :
-اگه میخوای با اندوه ناشناخته درونت آشنا بشی و آشفتگیهات رو برطرف کنی «واژه نامه حزنهای ناشناخته» رو بخون.
-اگه میخوای وارد دنیای ماورائی بشی «مهزاد ،الریک و انتخاب» رو بخون.
-اگه میخوای ضربان قلبت بره بالا «سقوط و سنگ کاغذ قیچی» رو بخون.
-اگه میخوای زندگی عاطفی و اجتماعی دلخواهت رو بسازی «زندگی خود را دوباره بیافرینید» رو بخون.
-اگه میخوای آرامش پیدا کنی «کارت های یوگا،مت هیگ» رو بخون.
-اگه میخوای یه سفر جذاب به تاریخ داشته باشی «کلئوپاترا» رو بخون.
#معرفیکتاب
. .
مدتهاست راهم را جدا کرده ام
از ادمهای غریب و اشنا
سوار هیچ قطاری نخواهم شد
حتی اگر خسته باشم
حتی اگر کفشهایم را جا گذاشته باشم.
باز نخواهم گشت
حتی اگر چهره ام در اینه بزرگ شهر
کهنه تر و کهنه تر شده باشد.
حتی اگر نامم را فراموش کرده باشند.
خاطراتمان دارد از چشم شیشه های
بخار گرفته ی اتاقم پایین می چکد
گفته بودی
برمیگردی و فردا پشت این پنجره هاست.
نیامدی و نمیدانم
حرفهایم را با کدام مسافر بگویم؟
که خودش هم با
چمدانی پر از غصه راهی دیار
بی نشان نباشد.
#مینو_پناهپور
𝐒𝐭𝐚𝐫𝐭 𝐮𝐧𝐤𝐧𝐨𝐰𝐧, 𝐟𝐢𝐧𝐢𝐬𝐡 𝐮𝐧𝐟𝐨𝐫𝐠𝐞𝐭𝐭𝐚𝐛𝐥𝐞
ناشناخته شروع کن. فراموش ناشدنی تموم کن
.࿐
هیچکس بهتر از شادمهر نمیتونست اوج صبوری ما باکسی که دوسش داریم رو توصیف کنه؛
اونجا که گفت:
«بهش فرصت زیاد دادم، با من وقتش تلف میشد!
بهم گاهی دروغ میگفت، نخواست باور کنه کم بود!
میدونست من دوسش دارم همینم نقطه ضعفم بود.»
#ناشناس
. .
دور بمونید غریبه باشید
من حوصله داستان و اشنایی جدید ندارم
"تو از چشمهایِ من سرریز میشوی.."
"میگویم: تو قشنگی، خیلی قشنگی. چشمهات مثل یک دشتِ ناشناس که مرد شب مهتاب به آن رسیده باشد. مرد دوست دارد که به آن زُل بزند و تویِ سیاهیاش دنبال رد چشمهای، یا پریدنِ «پری شاهرخ»یی بگردد تا سپیدهی سحر.
از این چشمها، مرد هیچوقت خسته نمیشود. فهمیدن دارند، ستاره دارند.."
#شهریار_مندنیپور
. .