✿ کپشن خاص ✿
آدمها همدیگر را پیدا می کنند...
از فاصله های خیلی دور ...
از تهِ نسبت های نداشته
انگار جایی نوشته بود که اینها
باید کنار هم باشند !
می شوند همدم ، می شوند دوست ،
می شوند رفیق ، اصلأ می شوند جانِ شیرین ..
درست می نشینند روی طاقچه ی دلِ هم ...
حرف هایشان یک جورِ خوبی دلنشین است ،
دل برای خنده هایشان ضعف می رود ؛
اصلأ بودنشان شیرین است
وقتی هم که نیستند ،
هی همدیگر را مرور می کنند و مُدام
گوش به زنگِ آمدن هم هستند ...
خدا این آدم ها را نگیرد از هم.
#عادل_دانتیسم
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی اصلأ
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
دوست دارم
از اینجا تا ...
چه فرقی میکنه اصلأ
تو که با خوندن دو کلمه ی اول
میگی مرسی ...
آدمها همدیگر را پیدا می کنند...
از فاصله های خیلی دور ...
از تهِ نسبت های نداشته
انگار جایی نوشته بود که اینها
باید کنار هم باشند !
می شوند همدم ، می شوند دوست ،
می شوند رفیق ، اصلأ می شوند جانِ شیرین ..
درست می نشینند روی طاقچه ی دلِ هم ...
حرف هایشان یک جورِ خوبی دلنشین است ،
دل برای خنده هایشان ضعف می رود ؛
اصلأ بودنشان شیرین است
وقتی هم که نیستند ،
هی همدیگر را مرور می کنند و مُدام
گوش به زنگِ آمدن هم هستند ...
خدا این آدم ها را نگیرد از هم
من هرگز بلد نبودم معشوقه ی خوبی باشم ، چون معشوقه های خوب مدام ناخن هایشان را سوهان میکشند و با لاک های رنگی تزئینشان میکنند ،حواسشان به پوست دستشان هست که مبادا زبر باشد و خشک ، من اما ناخن های یکی درمیان کوتاه و بلندم را هرگز سوهان نمیکشم ، حتی گاهی که یکیشان میشکند خودم را لوس نمیکنم و ناراحت نمیشوم ، اضافه هایش را با ناخن گیر میگیرم و بی تفاوت منتظر بلند شدنش می مانم!! خب معشوقه ی خوب نبودن از همین چیزها شروع میشود دیگر ، از بلد نبودن خیلی کارهای دخترانه و ظریف !! مثلأ فکر کن بلد نباشی جوری خط چشم بکشی که به صورتت بیاید ، فقط محض تنوع یک خط کج بیندازی پشت چشمت و ریملت را جوری بزنی که مژه هایت بهم بچسبد و حوصله نداشته باشی جدایشان کنی !! مدام ماسک های جور واجور روی صورتت نگذاری و نگران ریزش مژه و ابروهایت نباشی ! اسم عطرهای مارک و برند های مختلف را بلد نباشی و عطر ساده ی قدیمی ات را بزنی و عین خیالت هم نباشد !! راستی یک چیز مهمتر هم وجود دارد ، اینکه بلد نباشی غذایت را اضافه بیاوری و نصفه نیمه رهایش کنی ...! اصلأ شاید یکی از ویژگی های بارز معشوقه های خوب باکلاس بودن باشد ، اینکه خاکی نباشند و لباس های اتو کشیده و روشن بپوشند ، آرام صحبت کنند ، آرام بخندند ! وقتی آفتاب افتاد توی چشمشان عینک بزنند و بعد که آفتاب رفت عینک را بگذارند روی موهای مرتب و صافشان !! نه مثل من که آفتاب را برای روشن تر شدن رنگ چشمانم دوست دارم و عینک های آفتابی أم گوشه ی خانه خاک میخورد مثل انگشترها و دستبند های مانده در صندوقچه ی کوچکم! من معشوقه ی خوبی نیستم چون حرف های عاشقانه أم کم و کسری زیاد دارد و خیلی چیزها همیشه کنج گلویم قایم میشود که شیشه ی خاص بودنم نشکند ! اصلأ خوب یا بد چه فرقی میکند ، خاصیت آدمها همین است ، بعضی ها بلد هستند معشوقه باشند بعضی ها نه !! اما نابلد ها ، هم خصوصیات مخصوص خودشان را دارند ، ذوق کودکانه و بیخیالی ، خنده های از ته دل و گریه های سریع...سورپرایزهای کوچک و بدون دلیل ، گاهی هم پرخاشگری های از سر دلتنگی و غم .نابلد ها رفتارهای عجیبی دارند ! ..... من معشوقه ی خوبی نیستم اما یک نفر من را با تمام نابلدی هایم خیلی دوست دارد ... خیلی !!❤️
: negin.313
آدمها همديگر را پيدا مى كنند…
از فاصله هاى خيلى دور
از تهِ نسبت هاى نداشته
انگار جايي نوشته بود كه اينها
بايد كنار هم باشند
مى شوند همدم
مى شوند دوست
مى شوند رفيق
اصلأ مى شوند جانِ شيرين…!
درست مى نشينند روى طاقچه ى دلِ هم
حرف هايشان يك جورِ خوبى دلنشين است
دل براى خنده هايشان ضعف مى رود؛
اصلأ بودنشان شيرين است
وقتى هم كه نيستند
هى همديگر را مرور مى كنند و مُدام
گوش به زنگِ آمدن هم هستند…
خدا اين آدم ها را نگيرد از هم...
میدانی ، روزی که ماجرای عشق تو را به مادرم گفتم ، چه اتفاقی افتاد ؟!!
اصلأ بگذار از اول برایت بگویم...
قبل از اینکه حرفی بزنم موهایم را باز کردم و روی شانه أم ریختم مادرم گفته بود موهایت را که باز میکنی انگار چندسال بزرگتر میشوی...میخواستم وقتی از عشق تو میگویم بزرگ باشم ...
بعد از آن دو استکان چای ریختم، بین خودمان بماند اما دستم را سوزاندم و نتوانستم بگویم آخ ، بلکه دلم آرام بگیرد ، مجبور بودم چون مادر اگر میفهمید بزرگ شدنم را باور نمیکرد ... دست سوخته أم را زیر سینی پنهان کردم چای را مقابلش گذاشتم و کنارش نشستم ، عشقت توی دلم مثل قند آب میشد و نمیدانستم از کجا باید شروع کنم.....باتردید گفتم :"مادرجان،اگر آدم عاشق باشد زندگی چقدر دلنشین تر بر آدم میگذرد ، نه؟"
عینک مطالعه را از چشمش برداشت و نگاهش را به موهایم دوخت ، انگار که حساب کار دستش آمده باشد ، نگاهش را از من گرفت و بین گل های قالی ، گم کرد.
+"عشق" چیز عجیبی ست دخترکم ، انگار که جهانی را توی مردمک چشمت داشته باشی و دیگر هیچ نبینی ، هیچ نخواهی و با تمام ندیدن ها و نخواستن ها بازهم شاد باشی و دلخوش....
عشق اما خطرات خاص خودش را دارد ، عاشق که باشی باید از خیلی چیزها بگذری ، گاهی از خوشی هایت ، گاهی از خودت ، گاهی از جوانی أت ...
دستی به موهای کوتاهش کشید و ادامه داد :
عاشقی برای بعضی ها فقط از دست دادن است ...
برای بعضی ها هم بدست آوردن...اما من فکر میکنم زنها بیشتر از دست میدهند...
گاهی موهایشان را ، که مبادا تار مویی در غذا معشوقه ی شان را بیازارد ...
گاهی ناخن های دستشان را ، که مبادا تمیز نباشد و معشوقه شان را ناراحت کند..
گاهی عطرشان را توی آشپزخانه با بوی غذا عوض میکنند
دستشان را میسوزانند و آخ نمیگویند "...
مکث کرد و سوختگی روی دستش را با انگشت پوشاند :
"گاهی نمیخرند ، نمیپوشند، نادیده میگیرند که معشوقه شان ناراحت نشود ، تازه ماجرا ادامه دار تر میشود وقتی زنها حس مادری را تجربه میکنند ، عشقی صد برابر بزرگتر با فداکاری هایی که در زبان نمیگنجد..
دخترکم عاشقی بلای جان آدم نیست اما اگر زودتر از وقتش به سرت بیاید از پا در می آیی"..
لبخندی زدم ، از جایم بلند شدم و به اتاقم رفتم ، جای سوختگی روی دستم واضح تر شده بود ، رو به روی آینه ایستادم و به خودم نگاه کردم...عاشقی چقدر به من نمی آمد ، موهایم را بافتم ، دلم میخواست دختر کوچک خانواده بمانم ، برای بزرگ شدن زود بود ...خیلی زود...!!
#نازنین_عابدین_پور
میگن بخند به روی دنیا، دنیا به روت بخنده.
آقا ما عمل کردیم به این پند بزرگوارانه،
جناب دنیا اولش که اصلأ نگامون نکرد! بیشتر خندیدیم که فرجی بشه، با پشت دست زد تو دهنم خون بالا آوردم!
خواستم بگم با این ضرب المثل گول نخورید، دروغه!