حتی از دست و پا زدن توی منجلاب هم خسته شدم. الآن منجلاب که می‌بینم خیلی بی‌تفاوت می‌رم توش، الکی دوتا مسخره دست و‌ پا می‌زنم و میام بیرون. دیگه خیلی همه‌چیز بیش از اندازه مسخره و تکراری شده.

من هرگز در زندگی، به‌اندازه‌ی الآن که خودم را به‌تمامی به تو سپرده‌ام،
احساس امنیت نکرده‌ام.

- از نامه‌های عاشقانه #آلبرکامو‌به‌ماریا

شاید اگر کنارم داشتمت آنقدر غمگین، نا امید و خسته نبودم، شاید اگر دست‌هایت را گرفته بودم الآن آدم خوشحال تری بودم.

یهو به خودت میای و می‌بینی؛ یه روزی برای یکی می‌مردی که الان نه تنها هیچ حسی بهش نداری، بلکه به زور چهره و اسم و خاطراتش رو به یاد میاری...
بسپار به گذر زمان، همه چی رو درست می‌کنه. حتی سیاهِ الآن، سفید سال‌‌های بعدته. می‌فهمی که چی می‌گم؟!

#نرگس_صرافیان_طوفان

«من هرگز در زندگی به‌اندازه‌ی الآن که خودم را به‌تمامی به تو سپرده‌ام، احساس امنیت نکرده‌ام.»

- از میان نامه‌های عاشقانه آلبر کامو به ماریا کاسارس.

Even in the far future,Never forget the you are right now..

حتی درآینده دور هرگز خود الآنت رو فراموش نکن..

‌‌‌‌‌‌.࿐

ببخشید
دستِ خودم نیست
اگر بهانه می کنم پیام می فرستم
اگر محبت نمی بینم باز هستم
اگر مغروری و من بی غرورم
اگر این دل الآن بی صاحب شده
مزاحم نیستم
آدم کم ندارم
دلبر دارم که دل ببَرَد
فقط تو
دقیقأ همان چیزی هستی که می خواستم
می دانی؛ دقیقأ همان چیز ... ؛

#فرید_صارمی

‏با این موضوع کنار بیاید که دوست، رفیق، آشنا، یا افرادی که الآن باهاشون به هر نحوی در ارتباط هستید، قرار نیست تا همیشه به همین اندازه دوست و نزدیک باقی بمونن؛ گاهی توی بهترین حالت فقط یه آشناییِ ساده باقی می‌مونه. مثل ماجرای خیلی‌ها که توی گذشته می‌شناختید و الآن یادشون افتادید...


. .

[ وقتی اومَدی تو زندگیم
یه نفَر بودی ↡
ولی الآن هَمه کَسَمی ... :) .. ]
‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
. .

اگه می‌فهمیدی که من الآن رو دیوار نمی‌نوشتم ..
#دیوارنوشته



. .