روزی به خودت میآیی و میبینی
هر چقدر برای بودنش جنگیدی
او برای نبودن تلاش کرد
هر چقدر برای جای خالیاش جنگیدی
او برای نیامدن تلاش کرد ...
از یک جایی به بعد میفهمی که باید کنار آمد
با خودت
با نبودنش
با جای خالیاش
با نخواستنش!
از یک جایی به بعد باید بفهمی
که هر چیزی با تلاش نتیجه میدهد الّا عاشقی!
ᅟ
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی الّا
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
#توئیت
کسی کِه میخواد بره دنبٰال بَهونَس
حالٓا شُما خَمیازه بکش
میگِه اه تُو خَمیازه میکشٖی بٓای.
آنچه در غیبتت ای دوست به من میگذرد
نتوانم که حکایت کنم
الّا به حضور
#سعدی
«دوستان را در دل رنجها باشد
که آن به هیچ دارویی خوش نشود
نه به خفتن
نه به گشتن
و نه به خوردن
الّا به دیدارِ دوست...»
فیه ما فیه
مولانا
آن بالا كه بودم، فقط سه پيشنهاد بود:
اول گفتند زنی از اهالیِ جورجيا، همسرم باشد. خوشگل و پولدار. قرار بود خانه ای در سواحلِ فلوريدا داشته باشيم. با يک كوروتِ كروكیِ جگری. تنها اشكالاش اين بود كه زنم در چهل و سه سالگی سرطانِ سينه میگرفت. قبول نكردم. راست اش تحملاش را نداشتم.
بعد، موقعيتِ ديگری پيشنهاد كردند: پاريس، خودم هنرپيشه ميشدم و زنم مدلِ لباس. قرار بود دو دخترِ دو قلو داشته باشيم. اما وقتی گفتند يكی از آنها در نه سالگی در تصادفی كشته میشود. گفتم حرفاش را هم نزنيد.
بعد، قرار شد كلوديا زنم باشد. با دو پسر. قرار شد توی محلههای پايينِ شهرِ ناپل زندگی كنيم. توی دخمهای عينِ قبر. امّا كسی تصادف نكند. كسی سرطان نگيرد. قبول كردم.
حالا كلوديا، همين كه كنارم ايستاده است، مدام میگويد که خانه، نورِ كافی ندارد، بچه ها كفش و لباس ندارند، يخچال، خالی است. امّا من اهميتی نمی دهم. می دانم اوضاع می توانست بدتر از اين هم باشد. با سرطان و تصادف.
كلوديا اما اين چيزها را نمیداند. بچه ها هم نمیدانند..
سخت نگاهم کن
صداهای پشت سرت را بیخیال شو
دیروزها در تعقیب فردایمان میدوند
هیسس!
دستت را بسپار به انگشتانم
انگشتهایت را بینشان قفل کن و با دست دیگر شالات را بچسب!
سمند سبزی آنطرف خیابان به ما خیره مانده است
اینبار به پرواز نمیرسیم
سخت نگاهم کن..
نیازی به بررسی ساعت نیست.. پدران و مادرانمان سالهاست که مردهاند
کسی نگران ما نیست جز خودمان
به بوقهای تاکسیهای خطی توجهی نکن، تا خانه تنها چند سال فاصله بیشتر نیست
رژ لبت را که زدی مرا ببوس تا ردِ یک عمر سیگار را از لبانم محو کنی
سخت نگاهم کن..
دستهای عرق کردهام را به حساب استرس نگاهداشتنت بگذار
هوا، هوای "مهم نیست"های آنسوی خط است
هوای "امیدوارم خوشبخت شوی بعد من"های همراه با لبخند
بیا تا برای مقصدمان راهی به جز جدایی پیدا کنیم
بیا کمی اینطرف تر تا درون سایهی درخت منتظر مترو بایستیم
مردد نباش دستت را بده.. آن خط زرد را میبینی؟
آن را که رد کنیم همه چیز تمام میشود
قطار در حال آمدنست بجنب!
..
سخت نگاهم کن..
هی مواظب باش.. نزدیک بود زیر قطار بروی.. حواست کجاست؟ بجنب باید ایستگاه بعدی مستقیم به سمت فرودگاه بروی
آب دهانت را قورت بده و نفس عمیقی بکش و چشم هایت را ببند
نگران نباش برو
من..
سخت نگاهت میکنم
خـבا جونم ...شب قـבرته امشب... همون شبے ڪِ گفتے بهتر از 1000شبِ ...خـבايی؟!....... بهم لياقت ميـבے ڪنار بنـבه هاے خوبت بشينمُ اِسماے قشنگتُ בونه בونه صـבا بزنم؟؟ يا ڪاشِفَ ڪُلّ مَڪروب...غمگينم، غمخوارم ميشی؟؟❗
يا مَن يَشْفِے المَرضی...مريض منُ شفا ميـבی؟؟
يا اَنيسَ مَن لا اَنيسَ لَه...همـבمِ تنهاييام ميشی؟؟
يا رَفيقَ من لا رَفيقَ لَه...ميخوام باهات آشتے ڪنم، בوستم ميشی؟؟
سُبحانَڪَ يا لا الهَ الّا انت الْغَوث الّغَوث خلّصنا مِنَ النّارِ يا رب
ما ڪه בعامون از سقف خونمون بالاتر نمیره..
✔شایـב בلمون هم به انـבازه شما پاڪ نباشه..التماس בعا✔ سبحانڪ یا لا اله الا انت الغوث الغوث خلصنا من النار یارب
سعدیا شرمی بدار آخر چه می ترسی بگو
نیست بعد مصطفی مولای ما الّا علی
بابام اومَده تو اُتاقم نشسته رو تَختَم ببینه چیکار میکنم …
.
.
.
.
.
.
.
.
.
الَان دو ساعته دارم زندگی نامه دکتر مطهری رو میخونم :|
اگه بدونین چه انسان بزرگی بوده استاد مطهری...