تا میای به مامانت معرفیش کنیو
میای تاریخ تولدش و بزاری رمز گوشیت
میای اسمش و تو گوشیت
قشنگ سیو شکنی ، یهو میرینه...

The other day my grandma told me, "when you and him are fighting, you both need to remember that it's you two vs the problem, not you vs him."
And that hit me hard!

اون روز مامان بزرگم بهم گفت: «وقتی با هم دیگه دعواتون میشه، جفتتون باید این موضوع یادتون باشه که شما دو تا مقابل اون مشکلی هستید که سرش دعوا می‌کنید، نه تو در مقابل اون‌!»
و این حرفش بدجور حقیقتو کوبید تو صورتم!

من دوست نداشتم ؟؟؟
من واسه تو پیش مامانم اشک ریختم

‏‌تا میای به مامانت معرفیش کنی
تا میای تاریخ تولدشو بزاری رمز گوشیت
تا میای اسمشو تو گوشیت قشنگ سیو کنی، یهو میرینه .


«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی »
«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی »

آشفته ام ز بی سر و سامانیِ خیال

طالب آملی


. .

داشت میگفت نمیخوام برم تو رابطه با یه نفر وقتی میشه با همه بود و حال کرد 
گفتم سی و دو سالته دلت نمیخواد یکی عاشقت باشه؟ گفت نیازی ندارم
گفتم نمیخوای یکی بهت واقعی محبت کنه؟ گفت مامانم بهم محبت میکنه کافیه
همونجا دو تا گوش گنده مخملی رو دیدم و تصمیم گرفتم بحثو ادامه ندم :)

«ما نیازمند کمی شفقت بودیم. زندگی‌هامان به حد کافی احمقانه بود. چیزی باید ما را نجات می‌داد.»


- بوکوفسکی

تیر خلاص رو هم جناب صائب تبریزی به بهترین نحو ممکن در مورد شروع عاشقی زده، مخصوصا اونجایی که میگه:

گل چو خندید
محال است دگر غنچه شود
سر چو آشفته شد از عشق،
بسامان نشود...

بابام حساسیت گرفته بهش می‌گم حتما گلی چیزی بو کردی از اونه. میگه نه من هر روز کنار مامانتم اینطوری نمیشم که. واقعا رابطه رو لاس بی‌انتها نجات میده =)))))

یه روز یکی از دوستای مامانم
ساعت 5 بعداز ظهر
اومد تا 10 شب اشک ریخت و حرف زد
وقتی رفت به مامانم گفتم:
چه حوصله ای داری !!!!
ماشالله چقدر حرف زد
مامانم گفت پناه بودن لیاقت میخواد!
اینکه پای دل شکسته یکی بشینی
حرفاشو گوش کنی از هزارتا
نذر و نیاز ارزشش بالاتره !!!
دل شکسته بی پناهه مامان