گاهی آنقدر عذاب می کشی و آنقدر به نقطه ی ذوب و انجماد مداوم می رسی ؛ که سنگِ صبر و طاقتت می شکند ، ناگهان قید همه چیز را می زنی و بی خیالِ خواستن ها ، داشتن ها و رسیدن ها می شوی ...
از این نقطه تا نقطه ی بی تفاوت شدن به چیزها و آدم هایی که روزی برای داشتن و به دست آوردنشان آسمان را به زمین می دوختی ؛ راه زیادی نیست .
به این نقطه که رسیدی ؛ یادگرفته ای که نه هیچ چیز و نه هیچکس ارزش این را ندارد که بخاطرش به خودت سخت بگیری و لحظه ها را به کامِ احساست تلخ کنی ، آسوده و آرام ، در جاده ی زندگی ات قدم می زنی ؛ بی آنکه به فکرِ بی مهریِ کسی باشی و در حسرتِ نداشتنِ چیزی ...
اهمیت نمی دهی به خیلی چیزها ... دلخوشی های ساده ی هرروزه ات را در آغوش می گیری و با تمامِ هوش و منطق و حواست ؛ در آرامشی تدریجی ، زندگی می کنی .
نرگس صرافیان طوفان
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی انجماد
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
✿ کپشن خاص ✿
برای تو
خواهم نوشت که
« هوا در مِنهای تو
همیشه یخبندان است.
و اشک در منفیِ نگاهت
همیشه به انجماد میرسد... اما
من هنوز امید دارم به
تحویلِ این تنهایی در بهارِ آغوش تو...
زمستان نخواهد ماند.
و شعر در آغوش تو بهبار خواهد نشست.»
#حمیدرضا_هندی
از انجماد زمین می رهانی ام بانو!
به سمت آینه ها می کشانی ام بانو!
دلم به پنجره هایت دخیل می بندد
شبی که منتظر مهربانی ام بانو!
مگر برای دلم عارفانه می خوانی!
که روبه روی خدا می نشانی ام بانو!
تمام خانه ات از عطر یاس لبریز است
به مرز عشق و جنون می رسانی ام بانو!
شما کریمه ترین مریم کویر قمی
سروش لحظه بی هم زبانی ام! بانو!
وفات فاطمه معصومه (س) تسلیت باد
چشم واکردم از تو بنویسم
لای در باز و باد میآمد
از مسیری که رفته بودی داشت
موجی از انجماد میآمد
چَشم وا کردم از تو بنویسم
لای در باز و باد می آمد
از مسیری که رفته بودی داشت ...
موجی از انجماد می آمد " علیرضا آذر "
اگه دوباره
همون ابر و
آسمون باشی
که با زمین تهی دست
مهربون باشی
دعات می کنه
خاک تموم مزرعه ها
که مثل روز ازل .. تا .. ابد جوون باشی
ادای سنگه
نه سنگ
اینکه آب یخ بزنه
چه انجمادیه این؟
بهتره روون باشی
پس از یه عمر تکاپوی آبشار بلند
می خوای
کشاکش کوتاه
ناودون باشی
عجب حکایتیه،
من می گم تو دریایی ...
تو
هی
......دلت بزنه پر
که بادبون باشی ....
باتوجرقه های عاشق شدن
در آتشکده ی متروک قلبم
شعله کشید
ترانه های عاشقانه ام
با تو
به حقیقت رسید
انجماد رگهای یخ زده ام
در شراره آغوش سوزانت ذوب شد
و با تو و وجود متبرک توست
که می خواهم بمانم تا
همیشه و همیشه در کلبه ی عشق
میزبان نفس های عاشقانه ات
خواهم ماند
دوستت دارم.
خواب دریا را بهم ریخته ام!
چمدانم،دورتر ازمن
تنهاتر ازمن
به سفر می رود
پاهایم،درد را می کشند !
ومن
هجرت را استخاره می کنم
چه کسی همراه من است؟
من درانجماد برف وبوران
به تکامل رسیده ام !
ساحل سپید سلامت چه دور است !