Kendini birilerine kanıtlamayan insanlar güzel insanlardır hırssız, nefretsiz, kendi dünyasında, telaşsız
انسانهایی که خودشون رو به دیگران اثبات نمیکنن، زیبا هستن. جاه طلب نیستن، بدون نفرت و در دنیای خودشون هستن و عجله ای ندارن
.࿐
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی انسانهایی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
شماها انسانهایی نیستین که خودتون تعریف میکنین....
. ⃟.
.
Alış buna , güvendiğin insanlar ,herkesten fazla açıtırlar
به این عادت کن (که)انسانهایی که بهشون اعتماد میکنی از همه بیشتر اذیتت میکنن
✿ کپشن خاص ✿
آدمهای زیبا و دوست داشتنی، به صورت تصادفی به وجود نمیآیند. زیباترین و دوست داشتنی ترین انسانهایی که میشناسیم، آنهایی هستند که با شکست آشنا شدهاند، آنهایی که رنج را تجربه کردهاند، آنهایی که از دست دادن را تجربه کردهاند، آنهایی که پس از این رویدادهای دشوار دوباره مسیر خود را به سمت زندگی پیدا کردهاند.
این افراد، زندگی را به شکل متفاوتی میفهمند، آن را به شکل متفاوتی تحسین میکنند.
و نیز به شکل متفاوتی حس میکنند
به همین دلیل، آرامترند و دوست داشتن و محبت به دغدغهشان تبدیل میشود.
#وین_دایر
✿ کپشن خاص ✿
زیباترین انسانهایی که تاکنون شناختهام آنهایی بودند که شکست خورده بودند رنج میکشیدند دچار فقدان شده بودند و با این حال راه خود را از اعماق درد و رنج گشودند و بیرون آمدند این افراد حسی از قدردانی حساسیت و فهم زندگی داشتند که آنها را پر از شفقت ملایمت و توجه عمیق عاشقانه میکرد زیبایی این افراد اتفاقی و بی سبب نبود.
#الیزبت_کوبلر
آدمهای زیبا و دوست داشتنی، بصورت تصادفی بوجود نمی آیند
.
زیباترین و دوست داشتنی ترین انسانهایی که می شناسیم، آنهایی هستند که با شکست آشنا شده اند.
آنهایی که رنج را تجربه کرده اند.
آنهایی که از دست دادن را تجربه کرده اند. آنهایی که پس از این رویدادهای دشوار، دوباره مسیر خود را به سمت زندگی پیدا کرده اند.
این افراد، زندگی را به شکل متفاوتی می فهمند. آنرا به شکل متفاوتی تحسین می کنند. ونیز به شکل متفاوتی حس می کنند.
به همین دلیل، آرامتر می شوند.
آدمهای زیبا و دوست داشتنی، بصورت تصادفی بوجود نمی آیند
زیباترین و دوست داشتنی ترین انسانهایی که می شناسیم، آنهایی هستند که با شکست آشنا شده اند.
آنهایی که رنج را تجربه کرده اند.
آنهایی که از دست دادن را تجربه کرده اند. آنهایی که پس از این رویدادهای دشوار، دوباره مسیر خود را به سمت زندگی پیدا کرده اند.
این افراد، زندگی را به شکل متفاوتی می فهمند. آنرا به شکل متفاوتی تحسین می کنند. ونیز به شکل متفاوتی حس می کنند.
به همین دلیل، آرامتر می شوند .
زیباترین انسانهایی که تا کنون شناخته ام، آنهایی بودند که شکست خورده بودند
رنج میکشیدند.
دچار فقدان شده بودند و با این حال
راه خود را از اعماق درد و رنج گشودند و بیرون آمدند.
این افراد، یک حسی از قدردانی، حساسیت و فهم زندگی داشتند که آنها را پر از شفقت،ملایمت و توجه عمیق و عاشقانه میکرد.
زیبایی این افراد، اتفاقی و بی سبب نبود.
" الیزابت کوبلر"
آدم های زیبا و دوست داشتنی، به صورت تصادفی به وجود نمیآیند
زیباترین و دوست داشتنی ترین انسانهایی که میشناسیم،
آنهایی هستند که با شکست آشنا شدهاند،
آنهایی که رنج را تجربه کردهاند،
آنهایی که از دست دادن را تجربه کردهاند،
آنهایی که پس از این رویدادهای دشوار دوباره مسیر خود را به سمت زندگی پیدا کردهاند،
این افراد، زندگی را به شکل متفاوتی میفهمند،
آن را به شکل متفاوتی تحسین میکنند
و نیز به شکل متفاوتی حس میکنند
به همین دلیل ،
آرامترند و دوست داشتن و محبت به دغدغهشان تبدیل میشود.
#وین_دایر
دنیای من و مگس
یک هفته بود که با هم زندگی میکردیم.
شبها که دیر میخوابیدم، تا آخرین دقیقه ها دور سرم میچرخید.
صبح ها اگر دیر از خواب بیدار می شدم، خبری از او هم نبود.
شاید او هم مانند من، سر بر کتابی گذاشته و خوابیده بود.
در گشت و گذار اینترنتی، متوجه شدم که عمر بسیاری از مگس های خانگی در دمای معمولی حدود ۷ تا ۲۱ روز است.
با خودم… شمردم. حدود ۷ روز بود که این مگس را میدیدم.
این مگس قسمت اصلی یا شاید تمام عمرش را در خانه ی من زندگی کرده بود. احساسم نسبت به او تغییر کرد.
به جسدش که بیجان روی میز افتاده بود، خیره شده بودم.
غصه خوردم. این مگس چه دنیای بزرگی را از دست داده است.
لابد فکر میکرده «دنیا» یک خانه ی ۵۰ متری است که روزها نور از «ماوراء» به درون آن می تابد و شبها، تاریکی تمام آن را فرا میگیرد.
شاید هم مرا بلایی آسمانی میدیده که به مکافات خطاهایش، بر او نازل گشته ام!
شاید نسبت آن مگس به خانه ی من، چندان با نسبت من به عالم، متفاوت نباشد.
من مگس های دیگر خانه ام را با این دقت نگاه نکرده ام.
شاید در میان آنها هم رقابت برای اینکه بر کدام طبقه کتابخانه بنشینند وجود داشته.
شاید در میان آنها هم مگس دانشمندی بوده است که به دیگران «تکامل» می آموخته
و میگفته که ما قبل از اینکه «بال» در بیاوریم، شبیه این انسانهای بدبخت بوده ایم.
شاید به تناسخ هم اعتقاد داشته باشند و فکر کنند در زندگی قبلی انسانهایی بوده اند که در اثر کار نیک، به مقام «مگسی» نائل آمده اند.
شاید برخی از آنها فیلسوف بوده باشند.
شاید در باره فلسفه ی زندگی مگسی، حرف ها گفته و شنیده باشند.
شاید برخی از آنها تمام عمر را با حسرت مهاجرت به خانه ی همسایه سر کرده باشند.
مگسی را یادم میآید که تمام یک هفته ی عمرش را پشت شیشه نشسته بود به امید اینکه روزی درها باز شود و به خانه ی همسایه مهاجرت کند.
مگس دیگری را یادم آمد که تمام هفت روز عمرش را بی حرکت بر سقف دستشویی نشسته بود.
تو گویی که فکر میکرد با برخواستن از سقف، سقوط خواهد کرد.
یا شاید از ترس اینکه بیرون این اتاق بسته ی محبوس، جهنمی برپاست…
بالای سر مگس مرده نشستم و با او حرف زدم:
کاش میدانستی که دنیا بسیار بزرگ تر از این خانه ی کوچک است.
کاش جرأت امتحان کردن دنیاهای جدید را داشتی.
کاش تمام عمر هفت روزه ی خود را بر نخستین دانه ی شیرینی که روی میز من دیدی، صرف نمیکردی.
کاش لحظه ای از بال زدن خسته نمیشدی، وقتی که قرار بود برای همیشه اینجا روی این میز، متوقف شوی.
آن مگس را روی میزم نگاه خواهم داشت تا با هر بار دیدنش به خاطر بیاورم که:
عمر من در مقایسه با عمر جهان از عمر این مگس نیز کوتاه تر است.
شاید در خاطرم بماند که دنیا، بزرگتر و پیچیده تر از چیزی است که می بینم و می فهمم.
شاید در خاطرم بماند که بر روی نخستین شیرینی زندگی، ماندگار نشوم.
نمیخواهم مگس گونه زندگی کنم. بر می خیزم. دنیا را میگردم و به خاطر خواهم سپرد که عمر کوتاه است و دنیا، بزرگ.
بزرگتر و متنوع تر از چیزی که چشمانم، به من نشان میدهد