کپشن های مربوط به اونجايي

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی اونجايي

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

نشست تو ماشين،دستانش از سرما مي لرزيد،بخاري رو روشن كردم.گفت :ابراهيم ماشينت بوي دريا ميده!

گفتم:ماهي خريده بودم.گفت:ماهي مرده كه بوي دريا نمي ده!

گفتم :هرچيزي موقع مرگ بوي اونجايي رو مي ده كه دلتنگشه...

گفت:من بميرم بوي تو رو مي دم...



سيامك تقي زاده

بدترين قسمت دلتنگي آدما اونجاييه كه
نميتوني دلتنگيت رو با هيچ كس در ميون بزاري
آخه پيش همه گفتي كه فراموش كردي، چقدم بقيه به حالت غبطه ميخورن كه خوش به حالت چقد راحت تونستي فراموش كني...

يكي از دوستانم به نام پل يك دستگاه اتومبيل سواري به عنوان عيدي از برادرش دريافت كرده بود.
شب عيد هنگامي كه پل از اداره اش بيرون آمد متوجه پسر بچه شيطاني شد كه دور و بر ماشين نو و براقش قدم مي زد و آن را تحسين مي كرد.
پل نزديك ماشين كه رسيد پسر پرسيد: ” اين ماشين مال شماست ، آقا؟”
پل سرش را به علامت تائيد تكان داد و گفت: برادرم به عنوان عيدي به من داده است”.
پسر متعجب شد و گفت: “منظورتان اين است كه برادرتان اين ماشين را همين جوري، بدون اين كه ديناري بابت آن پرداخت كنيد، به شما داده است؟ آخ جون، اي كاش…”
البته پل كاملاً واقف بود كه پسر چه آرزويي مي خواهد بكند.
او مي خواست آرزو كند كه اي كاش او هم يك همچو برادري داشت.

اما آنچه كه پسر گفت سرتا پاي وجود پل را به لرزه درآورد: ” اي كاش من هم يك همچین برادري بودم.”

پل مات و مبهوت به پسر نگاه كرد و سپس با يك انگيزه آني گفت: “دوست داري با هم تو ماشين يه گشتي بزنيم؟”
“اوه بله، دوست دارم.”
تازه راه افتاده بودند كه پسر به طرف پل بر گشت و با چشماني كه از خوشحالي برق مي زد، گفت: “آقا، مي شه خواهش كنم كه بري به طرف خونه ما؟”
پل لبخند زد.
او خوب فهميد كه پسر چه مي خواهد بگويد. او مي خواست به همسايگانش نشان دهد كه توي چه ماشين بزرگ و شيكي به خانه برگشته است.
اما پل باز در اشتباه بود ... پسر گفت: ” بي زحمت اونجايي كه دو تا پله داره، نگهداريد.”

پسر از پله ها بالا دويد.
چيزي نگذشت كه پل صداي برگشتن او را شنيد، اما او ديگر تند و تيـز بر نمي گشت.
او برادر كوچك فلج و زمين گير خود را بر پشت حمل كرده بود.
سپس او را روي پله پائيني نشاند و به طرف ماشين اشاره كرد :
” اوناهاش، جيمي، مي بيني؟ درست همون طوريه كه طبقه بالا برات تعريف كردم. برادرش عيدي بهش داده و او ديناري بابت آن پرداخت نكرده. يه روزي من هم يه همچو ماشيني به تو هديه خواهم داد … اونوقت مي توني براي خودت بگردي و چيزهاي قشنگ ويترين مغازه هاي شب عيد رو، همان طوري كه هميشه برات شرح مي دم، ببيني.”

پل در حالي كه اشكهاي گوشه چشمش را پاك مي كرد از ماشين پياده شد و پسربچه را در صندلي جلوئي ماشين نشاند.
برادر بزرگتر، با چشماني براق و درخشان، كنار او نشست و سه تائي رهسپار گردشي فراموش ناشدني شدند!

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

نشست, ماشين, دستانش, سرما, لرزيد, بخاري, روشن, كردم, ابراهيم, ماشينت, دريا, ميده, گفتم, ماهي, خريده, بودم, مرده, هرچيزي, موقع, اونجايي, دلتنگشه, بميرم, سيامك, زاده, بدترين, قسمت, دلتنگي, آدما, اونجاييه, نميتوني, دلتنگيت, ميون, بزاري, گفتي, فراموش, كردي, چقدم, بقيه, حالت, غبطه, ميخورن, راحت, تونستي, دوستانم, دستگاه, اتومبيل, سواري, عنوان, عيدي, برادرش, دريافت, كرده, هنگامي, اداره, بيرون, متوجه, شيطاني, براقش, تحسين, نزديك, رسيد, پرسيد, شماست, علامت, تائيد, تكان, برادرم, داده, متعجب, منظورتان, برادرتان, همين, جوري, بدون, ديناري, بابت, پرداخت, كنيد, البته, كاملاً, واقف, آرزويي, خواهد, بكند, خواست, همچو, برادري, داشت, آنچه, سرتا, وجود, لرزه, درآورد, همچین, مبهوت, نگاه, انگيزه, داري, گشتي, بزنيم, دارم, تازه, افتاده, بودند, چشماني, خوشحالي, خواهش, خونه, لبخند, فهميد, بگويد, همسايگانش, نشان, بزرگ, شيكي, خانه, برگشته, اشتباه, زحمت, نگهداريد, بالا, دويد, نگذشت, صداي, برگشتن, شنيد, ديگر, كوچك, زمين, پائيني, نشاند, اشاره, اوناهاش, جيمي, بيني, درست, همون, طوريه, طبقه, برات, تعريف, نكرده, روزي, ماشيني, هديه, خواهم, اونوقت, براي, خودت, بگردي, چيزهاي, قشنگ, ويترين, مغازه, همان, هميشه, ببيني, اشكهاي, گوشه, چشمش, پياده, پسربچه, صندلي, جلوئي, بزرگتر, درخشان, كنار, رهسپار, گردشي, ناشدني, شدند,