Remember, someone's inability to love you the way you need doesn't diminish your worthiness of love, It's a reflection of their capacity, not your deserving nature.
به یاد داشته باشید، ناتوانی یک نفر در دوست داشتن شما آنطور که نیاز دارید، از شایستگی عشق شما کم نمی کند، بلکه بازتابی از ظرفیت اوست، نه ماهیت و شایستگی شما.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی ایست
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
اگه میتونستم، زندگیم رو بهت میدادم تا دوباره زندگی کنی. یه جور دیگه. اینبار اونطوری که خودت میخوای. طوری که برای تو شایسته و مناسبه. نه چیزی که الان، اینشکلی بهش مجبوری.
•
امیدوارم اتفاقات قشنگی برای شما بیفتد
و وقتی اتفاق بیفتد امیدوارم بتوانید باور کنید که شایسته تک تک آنها هستید 🤍
♡
"Don’t ever let anyone break your soul. You have to stand on your own two feet and fight. There are those who would give anything to see you fall. Never give them the satisfaction. Hold your head up high. Put a smile on your face and stand your ground."
"هرگز اجازه نده کسی روحت را بشکند.
باید روی پای خود بایستی و بجنگی.
کسانی هستند که برای دیدن زمین خوردنت هر کاری می کنند.
هرگز به آنها این رضایت را نده.
سرت را بالا بگیر.
لبخندی بر لبانت بنشان و روی موضعی که هستی بایست.
من نخواهم ایستاد روبه روی تو
جز برای بوسه دادن...
#هوشنگ_ابتهاج
من میایستم، تا لحظهی فرو ریختن سقف، تا لحظهی سوختن تمام و کمال زندگی، تا لحظهی ویران شدن؛ اما اگر بروم، دیگر هرگز باز نخواهم گشت
میان همه از دست رفته هایم
هنوز خودی دارم،
که سر سختانه پای من ایستاده….🤍
از دید بقیه روی پاهام وایستادم حالم خوبه و واقعا قویام
اما حقیقت اینه که خسته ام، تیکه تیکه شدم، میخوام فرار کنم، میخوام برم گم و گور شم
عشق عشق که میگفتید همین بود
آمدن و کلی خاطره به جا گذاشتن و ادامهی ساختن خاطره در آغوش دیگری
ارزانی خودتان این دونفرههایتان
لطفا کنار بایستید
من و آغوشم با ترانههای تنهایی که برای هم زمزمه میکنیم
خوش هستیم ..
#سجاد_بیرامی
چشمهات رو برای چی میبندی؟ فقط میسوزن؛ مگه نه؟ میبندی اما هنوز هم همینجایی. روزهای زیادی قطره قطره آب شدی، فقط برای اینکه به اون لجنزار نریزی و بیشتر از این گند برنداری. اما هنوز هم همینجایی. از ناتوانی پاهات راضیای؟ وقتی که نمیتونی با دستهات فقط دو ثانیه بیشتر حمل کنی؟ وقتی که همیشه باید بایستی، و توی جیبها رو بگردی، تا ببینی به اندازهی کافی برای ادامه دادن آرامبخش همراه داری؟ وقتی که میخندی و از صداش اذیتی؟ خوبه؟ دوستش داری؟ به اندازهی کافی ازش لذت میبری؟ اینطوری میخوایش؟ "چه انتظاری داشتی"؟ چشمهات رو برای چی میبندی؟