تو آخرین سرزمین
باقی مانده در جغرافیایِ آزادی
تو آخرین وطنی هستی که از ترس و گرسنگی ایمنم میکند.
تو واپسین خوشه،
واپسین ماه،
واپسین کبوتر،
واپسین ابری.
تو واپسین شکوفهای هستی که بوئیدهام
و واپسین کتابی که خواندهام
آخرین واژهای که نوشتهام...
#نزار_قبانی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی ایمن
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
آنلاین شاپتو ایمن کن .
اگه بخاطر قطعی اینترنت کسب و کارت دچار مشکل شده و هزینه های طراحی سایت برات بالاست ما اینجاییم تا کمکت کنیم با کمترین هزینه درآمدتو حفظ کنی .️
مشاوره رایگان :
#story .
نزدیک به میلیون ها روش برای اینکه بگی "دوستت دارمـ" وجود داره
"کمربند ایمنیت رو ببند"
"یکم استراحت کن"
"چیزی خوردی؟"
تو فقط باید بشنوی
شاد باش و
فارغ و ایمن که من ..
آن کنم با تو که باران با چمن ...
"مولانا"
لاغری آسان در روزهای سخت کرونایی.
کمک به افزایش سلامت و تقویت سیستم ایمنی .
.بهترین روش لاغری و کاهش وزن بدون رژیم و ورزش که واقعا جواب میده
✿ کپشن خاص ✿
نزدیک به میلیون ها روش برای اینکه بگی "دوستت دارم" وجود داره.
"کمربند ایمنیت رو ببند"
"یکم استراحت کن"
"چیزی خوردی؟"
تو فقط باید بشنوی...
.با عادی شدن شرایط برای فعالیت های مختلف
.️پارکینگ پروانه به زودی ایمن سازی و تعمیر می شود
.️ ایمن سازی و استحکام بخشی پارکینگ پروانه برای آغاز دوباره فعالیت های کسبه بر اساس مصوبه شورای عالی شهرسازی به زودی انجام می شود.
#شهرداری_تهران
#پایگاه_خبری_تحلیلی_شهر
#تهران_شهری_برای_همه
اونقدی که جمله
"به من چه"
از حوادث پیشگیری میکنه
کمربند ایمنی نمیکنه!
✨
بهار عمر مرا گر خزان
رسید تو خوش باش
که چون همیشه بهار
ایمن از گزند خزانی
در زمان خلافت
تمامی خزانه داری های سرزمین پهناور اسلام را به دست ایرانیان سپرد،می گفت ایرانیان قبل از اسلام هم مردمان پاک دستی بودند.
بارها در سخنانش
انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست...
وقتی مردم، بعد از قتل عثمان، با اصرار شدید و بی سابقه
از او خواستند که حاکم شود گفت:
"مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید."
اول کسی بود که با رای قاطع مردم حاکم شد.
بعد از انتخاب شدن به مردم نگفت به خانه روید و مطیع باشید.
گفت: "در صحنه بمانید و اظهار نظر و انتقاد کنید که من ایمن از خطا نیستم مگر اینکه خدا نگاهم دارد”.
سعد ابن ابی وقاص،
مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد،
نه خانه را بر سرش خراب کرد، و نه حتی علیه او سخن گفت.
طلحه و زبیر پیش او آمدند و از او پست و مقام خواستند،
نپذیرفت.
چند روز بعد مدینه را به قصد مکه و تدارک نمودن جنگ جمل (بر علیه علی) ترک کردند...
کسانیکه با او جنگیدند را “محارب نخواند، گفت:“برادران مسلمان مایند که در حق ما ظلم کردند!”.
هنگامی که خلیفه شده بود و برای سرکشی به یکی از شهرها رفته بود،
مردمانی را که به دنبال اسب او با پای پیاده راه افتاده بودند و او را مشایعت می کردند،
با فریاد آن ها را از این کار بر حذر داشت،
گفت من هم انسانی مانند شما هستم، بروید به کار و زندگی خود برسید و فقط در برابر خدا تعظیم کنید.
وقتی خلیفه یکی از بزرگترین امپراطوری های جهان در آن عصر بود، با یک فرد مسیحی اختلاف پیدا کرد و کار به قاضی سپرده شد.
نخواست به زور ، حرف خود را به کرسی بنشاند.
در دادگاه از این که قاضی او را محترمانه صدا کرده و بیشتر به او نگاه می کرد، خشمگین شد
و گفت که من و فرد مسیحی برای تو نباید فرقی داشته باشیم، از خدا بترس و عدالت را رعایت کن...
از آنجایی که علی شاهدی برای ادعای خود نداشت، قاضی به نفع مسیحی حکم داد و علی این حکم را پذیرفت.
فردی نابینا را دید که گدایی می کند. گفت چرا به او نمی رسید و کمکش نمی کنید؟
گفتند مسیحی است.
گفت آن زمان که بینا بود و برایتان کار می کرد، از دینش نمی گفتید، حالا او مسیحی شده؟
مقرر کرد که از بیت المال مسلمین هر ماه به او پول بدهند تا مجبور به گدایی نباشد...