حالا من اینقدر نیمه‌ی گمشده‌مو پیدا نمی‌کنم که آخرش مامانم میاد کشو رو باز می‌کنه می‌گه بیا ایناهاش.

ﺗﻮ ﯾﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺩﻭﺗﺎ ﺧﺎﻧﻮﻣﻪ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩﻥ ،
ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﮔﻔﺖ :
ﻣﯿﮕﻦ ﺍﮔﻪ ﺯﻧﻪ ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺍﻧﺎﺭ ﺑﺨﻮﺭﻩ ﺑﭽﺶ ﺧﻮﺷﮕﻞ میشه !
ﻣﺎﻣﺎن ﻣﻨﻢ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﺳﻤﺘﻪ منو
ﻧﻪ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻧﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ
ﮔﻔﺖ : ﮐﻮ ؟؟
اﯾﻨﺎﻫﺎ ، ﻣﻦ ﺳﺮ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﭼﯽ ﺷﺪ ؟

رسیدم خونه مامانم داشت نماز میخوند و دعا می کرد

.

.

.

.

.

.

.

.



.

تا منو دید گفت:خدایا ایناهاش خود بیشعورشه...
:|

ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪ ﻭ ﺩﻋﺎ
ﻣﯿﮑﺮﺩ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺗﺎ ﻣﻨﻮ ﺩﯾﺪ ﮔﻔﺖ ﺧﺪﺍﯾﺎﺍﺍﺍﺍ ﺍﯾﻨﺎﻫﺎﺵ ﺧﻮﺩ
ﺑﯿﺸﻌﻮﺭﺷﻪ

یه سال گذشت و من هنوز دکمه ویرگول رو تو کیبوردم پیدا نکردم.
هورااااااااا بالاخره پیداش کردم ایناهاش:،،،،،،،،،،،
خدایا شکرت یک سال در گیر این مسئله بودم.!!!

مامانم گفت توی دفترچه های تلفنش بگردم دنبال شماره ی تلفن خانوم دکتر صمدی ! بعد از دو ساعت تلاش هرچی بهش میگم همچین اسمی نیست میگه چشماتو باز کن مگه میشه نباشه ؟ هیچی دیگه الان همه دفترچه هارو دادم به خودش ، حالا پیداش کرده میگه : ایناها دیگه کوری نمیبینی ؟؟؟ اینم شماره ی خانوم دکتر فرامرزی !!!
اگه فردا یکیو دیدین سر چهارراه میرداماد نشسته داره با قاشق روی قابلمه می کوبه و مردم براش پول میریزن بهش سلام کنین ، اون منم !