ایندفعه فرق داره با همیشه
با کمال میل میرم من از پیشت
نمیزارم حتی یادگاری واست
روزگارت از این تاریکترم میشه.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی ایندفعه
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
ایندفعه فرق میکنه، ایندفعه فرق میکنه!
هیچ وقت خودتو با این جمله گول نزن،
فرقش فقط تو میزان خر شدنته!
.. ..
ایندفعه فرق میکنه، ایندفعه فرق میکنه!
هیچ وقت خودتو با این جمله گول نزن،
فرقش فقط تو میزان خر شدنته!
.. ..
باید هر چه زودتر کلک را کند و رفت. ایندفعه شوخی نیست هر چه فکر میکنم هیچ چیز مرا به زندگی وابستگی نمیدهد، هیچ چیز و هیچ کس.
.#صادق_هدایت
نمیشه .
به هر دری که بزنی باز نمیشه .
یوقتایی هست که با خدات خلوت میکنی
حرف میزنی،درد و دل میکنی...
مشکلت حل که نمیشه هیچ،بدترم میشه... خسته میشی!
بلندتر میگی خدایااااا منم هستماااا ...
ولی بازم درا به روت بسته است.
میبری از همه چی
میریزی تو خودت
کم میاری و ایندفعه فریاد میزنی خداااااااااا چراااااااااا ...
صدات نمیرسه بهش!!!
یوقتایی باید دست کشید از صدا کردنش
ایندفعه نه با خدا که با "خودت "باید خلوت کنی
ببینی کجا؟ ، روی چند نفر یا رو چه ادمایی پا گذاشتی که دلشونو برداشتن دادن دست خدات
همون خدایی که الان داد میزنی میگی "منم "هستم ،چرا "منو" نمیبینی ...
یوقتایی حتی دیگه کاری از دست خدا هم برنمیاد!!
اره حق الناس که به گردنت باشه خدا هم نمیتونه برات کاری کنه
حالا تو هی بشین ی گوشه زانوهاتو بغل بگیرو گریه کن و بگو:
"الهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعا"
"خدایا ببخش آن گناهانم را که دعایم را حبس کرده"
نه... اینجا دیگه کاری از دست خدا هم برنمیاد برات :) :
fesqeli@
رفتیم خونه فک وفامیلامون ، بی شعورا هیچ کار خاصی نکردن که من بتونم اینجا بنویسم
ایندفعه واقعاً از همه تون می پرسم : فک و فامیله داریم؟
یکی از فانتزیام اینه :
توی بیمارستان،یه پرستار فوق العاده زیبا وجذاب
از اتاق عمل سریع میاد بیرون و
داد میزنه:آقای دکتر؟آقای دکتر؟بیمار داره از دست میره
من درحالی که لبخندی پرمعنا بر لب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم ...
پرستار بلندتر و با التماس میگه:آقای دکتر عجله کنید ،قلبش از حرکت ایستاده
من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم
ایندفعه همهءپرستارا ودکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن آقای دکتر آقای دکتر بیمار داره میمیره
من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهرهءتک تکشون نگاه میکنم و میگم:
.
.
آقای دکتر طبقه بالا تشریف دارن
بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم توی مه و غبار دور میش