وای از خنده پاره شدم .
دیروز یه نفر تو توییتر یه پیام ریتوییت کرد بااین مضمون ؛بیاد از خاطرات شب زفافتون بگید انقدررررر قشنگ بود که متکا گاز میزدم....
قشنگترینشو اینجا گذاشته
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی بااین
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
هدیه تهرانی یجوریه که بااینکه میدونی اون اصلا نمیدونه تو وجود داری، تلاش میکنی آدم بهتری باشی که ازت خوشش بیاد؛ نمیدونم چجوری منظورمو برسونم متوجه شین ولی همچین حالتیه که حس میکنی باید براش تلاش کنی تا شاید یروزی تاییدت کنه.
بااینکه پایانش را میدانستیم
عاشق شدیم .. ..
. .
من رهگذر ڪوچہ
عشـــــــــقم چہ ڪنم
تو آمدے و دل بہ
تو بســــــتم چہ ڪنم
هرجا بروم یاد تو
و اسم تو آنجاســــت
تو بگو ، بااین همہ
خاطره باید چہ ڪنم....
بااین کلمه میشه حال اکثر جوونای ایرانی رو توصیف کرد
[بلاتکلیف]
عجب متن قشنگی.
گفتم خدایاچگونه آغازکنم؟؟؟
گفت به نام من
گفتم خدایاچگونه آرام گیرم؟؟؟
گفت به یادمن
گفتم خدایاخیلی تنهایم؟؟؟
گفت تنهاترازمن؟
گفتم خدایاهیچ کسی کنارم نمانده؟؟؟
گفت به جزمن
گفتم خدایاازبعضی هادلگیرم
گفت حتی ازمن؟
گفتم خدایاقلبم خالیست
گفت پرکن ازعشق من
گفتم دست نیازدارم
گفت بگیردست من
گفتم بااین همه مشکل چه کنم؟؟؟
گفت توکل کن به من
گفتم احساس میکنم خیلی ازت دورم
گفت نه،نزدیکترین به تو ،من
گفتم برای ارزوهایم چه کنم؟؟؟
گفت تلاش و به امیدمن
گفتم خدایاچرا اینقدر میگویی من؟؟؟
گفت چون من ازتوهستم وتوازمن.
انگیزشی
اگه واقعا فکر میکنی نمیتونی و از پسش برنمیای، لازمه توی افکارت بازنگری کنی.
اگه اینا بااین محدودیت تونستن،
چرا تو نتونی؟
اگر عاشق شدن درد بی وقفه است
من خوشم بااین درد باتو ..
من رهگذر کوچہ
عشـــــــــقم چہ کنم
تو آمدے و دل بہ
تو بســــــتم چہ کنم
هرجا بروم یاد تو
و اسم تو آنجاســــت
تو بگو ، بااین همہ
خاطره باید چہ کنم ...
ﺩﻟـﻢ ﺗﻨﮓ ﺷـﺪﻩ ﺑﺮﺍﯾﺖ. . .
اﻣﺎﻧﻤﯽﺷـﻮﺩﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﮕﻮﯾـﻢ
اﺯﺍﯾﻦ ﺩﻟﺘﻨـــــﮕﯽ
ﺩﻟﺘﻨـــــﮕﯽ ﺭﺍﻧﺸﺎﻧﺖ ﻣﯽ ﺩﻫــﻢ
باﺍﯾﻦ ﻧﻮﺷﺘـﻪ. . .
ﺟﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮔـﺬﺍﺭﻡ ﮐـﻪ
شاﯾـﺪﯾـــــﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﺯﺁﻥ ﮔـﺬﺭﮐﻨﯽ
بخوﺍﻧﯽ !!!
ﻭﮐﺎﺵ ﺑﺪﺍﻧـﯽ
ﮐـــــﻪ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﻣـــــﻦ ﺗـــــﻮﺑﻮﺩﻩ ﺍﯼ. . .
ﺗـــــﻮﯾﯽ
کـــــﻪ ﺍﮔـــــﺮ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺍﺷﺘـﻢ
ﻧﺸﺎﻧﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻡ
بﻪ ﻫﻤـــــﻪ ﻭ
ﻣﯽ ﮔﻔﺘـﻢ :
ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧـــــﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿـــــﺪ. . .
ﺗﻤـﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣـــــﻦ ﺍﺳت