امروز سرزده رفتم خونه بابابزرگم دیدم خودش یه قیمه خیلی خوشمزه درست کرده، باهم خوردیم آخرش گفت به مامانت اینا نگی بلدم غذا بپزما دیگه بهم سر نمیزنن :)))
‏کاش قبل از اینکه انقد تنها شم بمیرم.

بابابزرگم میگه من قدیما گنج یاب داشتم با همون تونستم مامان بزرگتو پیدا کنم.
یاد بگیرین

بابابزرگم گفت جوونیام آرزوم بود مداح شم.
گفتم چرا نشدی؟
گفت تریاک می‌زدم که صدام دورگه بشه، نعشه می‌شدم هایده می‌خوندم.

بابابزرگم میگفت زن سرماییش خوبه و ترسو اینجوری راه به راه میاد تو بغلت ..

میگفت مامان بزرگم ۷۰ سالش بود و دیگه الزایمر گرفته بود؛ یه روز عکس عروسے خودشو روے دیوار دید و گفت:«این زنه کیه که آرش منو بغل کرده؟!»
خودش رو فراموش کرده بود ولے بابابزرگم رو نه..
بنظرم عشق یه همچین چیزیه..!

میگفت مامان بزرگم ۷۰ سالش بود و دیگه الزایمر گرفته بود؛ یه روز عکس عکس عروسی خودشو روی دیوار دید و گفت:«این زنه کیه که آرش منو بغل کرده؟!» خودش رو فراموش کرده بود ولی بابابزرگم رو نه..
عشق یه همچین چیزیه..!

بابابزرگم میگفت زن سرماییش خوبه و ترسو.راه به راه میاد تو بغلت.

‏بابابزرگم همیشه میگه: باید اونقدر مست بشی که نتونی سیگارو بیاری بالا کام بگیری، فقط اینجوری میشه دنیا رو تحمل کرد

هر ایرانی یه بابابزرگم اگه زمینارو مفت نمیفروخ وضمون این نبود

× امانل ×

بابابزرگم گفت جوونیام آرزوم بود مداح شم.
گفتم چرا نشدی؟
گفت تریاک می‌زدم که صدام دورگه بشه، نعشه می‌شدم هایده می‌خوندم.