-جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته میشویم.
هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر میشود.
پس هرکسی را بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد
باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم دردلش ثبت شویم...
.....
[بابالنگ دراز]
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی بابالنگ
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
بابا لنگ دراز عزیزم...
تمام دلخوشی دنیای من به این است که ندانی و دوستت بدارم...
وقتی میفهمی و میرانی ام چیزی درون دلم فرو میریزد ... بیش از این ازارم مده...
بابالنگ دراز عزیزم ! لطفا گاهی خودت را به نفهمیدن بزن و بگذار دوستت بدارم......
بعد از تو هیچکس الفبای روح و خطوط قلبم را نخواهد خواند ... نمیگذارم ... نمی خواهم...
بابا لنگ دراز من ! همین که هستی دوستت دارم ... حتی سایه ات را که هرگز به آن نمیرسم.....
تا حالا شنیده بودید یکی این همه پشت سر هم بد بیاورد ؟
در زندگی مشکلات بزرگ نیست که به آدم با اراده احتیاج دارد
( هرکسی میتواند در یک بحران قد علم کند
و با شجاعت با فاجعه ای مصیبت بار رو به رو بشود )
بلکه به نظرم در یک روز با خنده به استقبال مشکلات کوچک رفتن،
واقعا احتیاج به عزم و اراده دارد.
من هم سعی میکنم چنین اراده ای را در خود به وجود بیاورم .
می خواهم به خود تلقین کنم که زندگی فقط یک بازی است
و من باید تا آنجا که می توانم ماهرانه و درست آن را بازی کنم .
چه در این بازی ببرم و چه ببازم، در هر حال شانه هارا بالا می اندازم و می خندم .
میخواهم همیشه شوخ باشم ..
بابا جون ! ازین به بعد حتی اگر جولیا جوراب ابریشمی بپوشد
و یا هزار پا از سقف پایین بیفتد ، دیگر هرگز شکایتی از من نخواهید شنید ..
ارادتمند همیشگی شما ، جودی
بابالنگ دراز /جین وبستر
جودی! کاملاً با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمیکنند و
زندگی را یک مسابقه دو میدانند و میخواهند هرچه زودتر به هدفی که در
افق دوردست است دست یابند و متوجه نمیشوند که آن قدر خسته شدهاند که
شاید نتوانند به مقصد برسند و اگر هم برسند ناگهان خود را در پایان خط
میبینند. درحالیکه نه به مسیر توجه داشتهاند و نه لذتی از آن
بردهاند. دیر یا زود آدم پیر و خسته میشود درحالیکه از اطراف خود غافل
بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی تفاوت میشود
و فقط او میماند و یک خستگی بی لذت و فرصت و زمانی که از دست رفته و به
دست نخواهد آمد.
جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم
آنها را دوست داریم و به آنها وابسته میشویم. هرچه خاطرات خوشمان از
شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر میشود. پس هرکسی را بیشتر
دوست داریم و میخواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش
زیادی بسازیم تا بتوانیم در دلش ثبت شویم.
دوستدار تو : بابالنگ دراز
به اینکه پامو از گلیم خودم درازتر کنم عادت کردم. امضا(بابالنگ دراز)
عروسکا ... عروسکا ... کجایید ؟!
چهارزانو میشینم ، چشمامو می بندم و میرم تو فکر. مثل ایکیوسان. میرم به کودکی. دلتنگی هامو، خاطره هامو ورق می زنم..
یادش بخیر..
دلم برای معصومیت هایدی تنگه ، برای اون چهره ی غمگین حنا پشت ماشین نخ ریسی. برای شجاعت های پسر شجاع و پیپِ پدرش.
دیگه تو کوچه خیابونا اثری از رد پای ترنادو نیست. روی در و دیوارهای شهر علامت z نمیبینم. حتی روی شکم چاق گروهبان گارسیا ها.
هنوز وقتی دریا می رم دلم یه غول خوشگل صورتی میخواد. دوست دارم محکم بشینم پشت سرندیپیتی و همه ی دریا رو زیر آبی بریم.
این روزا روی پاگرد پله ها هرچقدر هم منتظر بمونی ،حتی سایه ی بابالنگ درازو هم نمیتونی ببینی.
مادربزرگه اگه الان زنده باشه ، فکر کنم دیگه تنهاست. یا شاید با هاپوکمار. من از همون اول می دونستم هیچکس جز هاپوکمار از ته دل مادربزرگه رو دوست نداره.
دلم برای تام سایر و هاکلبری هم خیلی تنگه. رفیق هم رفیقای قدیم.
هنوزم وقتی یاد غربت و عشق گالیور میفتم دلم میگیره.
این روزا دیگه کسی واسه رسیدن هاچ به مادرش دعا نمیکنه.
اون موقعا ،آدم اخموها رو هم می شد دوست داشت. دلم برای کاکروی دوست داشتنیم تنگ شده. به دلم موند که یه بار تیم سوباسا رو شیش تایی کنن...
اون روزا هرچی اسفناج می خوردم ، بازوهام مثل بازوهای ملوان زبل قلمبه نمی شد..
هنوز کارهای خارق العاده ی کارگاه گجت خودمونو خیلی دوست تر دارم از آتیش بازی های این بِن تِن..
بشکن ! من نمیشکنم! چی بود چی بود؟ شیشه شکست!
شیشه نبود