عید است و عیدی میدهد
آسمان به زمین بارانش را
درختان به طبیعت شکوفههایشان را
و من به #تُ جانم را..
#حمیدرضا_عبداللهی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی بارانش
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
عید است و عیدی میدهد
آسمان به زمین بارانش را
درختان به طبیعت شکوفههایشان را
و من به #تُ جانم را..
. .
اگر رنگین کمان رو میخوای اول باید بارش بارانش رو تحمل کنی!
من آن ابـــرم که بارانش ❣
«تو» هستے❣
همان یوســف کــه❣
کنعــانــش «تو» هستے
تلاش کن در زندگی
مانند درختی باشی
که اگر کسی به تو لگد زد
شکوفه بارانش کنی!!...
اشتباه زندگی نکن !
ﺁﺩمهای ﺯﻧﺪﻩ
ﺑﻪ ﮔﻞ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭند
ﻭ اموات ﺑﻪ ﻓﺎﺗﺤﻪ ... !
ﻭﻟﯽ ﻣﺎ همیشه ﺑﺮﻋﮑﺲ ﻋﻤﻞ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ!
ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻩﻫﺎ ﺳﺮ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ ﻭ ﮔﻞ بارانشان میکنیم
ﻭﻟﯽ گاهی چه ﺭﺍﺣﺖ
ﻓﺎتحۀ حضور اطرافیانمان را میخوانیم!
. وقتی می گوید
دوستت دارم
زل زل در چشم هایش نگاه نکن
بی هیچ حرفی؛بی هیچ عکس العملی!
تنها با گفتن من هم دوستت دارم
این لحظه را تمام نکن
گاهی جیغ بزن....
محکم در آغوشش بگیر
بوسه بارانش کن
بگذار آنقدر از گفتن این کلمات
به شوق بیاید
که اگر فردا باز هم خواست بگوید
جور دیگر بگوید
یا اصلا نگوید؛ دستت را بگیرد
ببرد تمام دوست داشتن را نشانت دهد
مثلا روبه روی آینه به ایستد کنار تو
بگوید:چه میبینی؟
بگویی:خودمان را
بگوید: اما من تنها تو را میبینم
همه ی دنیایم را میبینم!
یادت باشد؛یادت بماند
دوستت دارم مقدس است
گفتنش مسئولیت دارد
شنیدنش مسئولیت پذیری
حواست باشد جانم!
آن کریم است کو چو ابر بـــهار
چــــــون بریزد بخندد آخــر کار
نـه چو ابری که در زمستانها
رو کـــــند ترش وقت بارانها
مکتبی شیرازی
ابــــــــــــر اگر آب زندگی بارد
هـرگز از شاخ بید بر نخوری
سعدی
ابر با آن تیرهرخساری که پوشد روی روز
مردم چشم است دهقان را ز باران داشتن
قاآنی شیرازی
ابـــــــــر باید که به صحرا بارد
زان چه حاصل که به دریا بارد
عبدالرحمن جامی
ابـــــر شو تا که چو باران ریزی
بر گل و خس همه یکسان ریزی
عبدالرحمن جامی
اگـــــــر باران به کوهستان نبارد
به سالی دجله گردد خشک رودی
سعدی
باران آمد ترکها به هم رفت.
ضربالمثل فارسی
باران از سنگ دریغ نیست و صحبت از ناپذیر دریغ است.
خواجهعبدالله انصاری
باران به صبر پســت کند گرچه
نـرم است روی آن که خارا را
ناصرخسرو
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله رویــــد و در شورهزار خس
سعدی
باران که میبارد، تو میآیی
باران گل، بـــــــــاران نیلوفر
بــــاران مهر و مــاه و آیینه
بــــاران شعر و شبنم و شبدر
احسان خواجهامیری
به دعای گربه سیاه باران نمیآید.
به نرمی ظفر جوی بر خصم جاهل
کــه کُه را به نرمی کند پست باران
ناصرخسرو
به هـــــنگام سختی مشو ناامید
از ابـــــــــر سیه بارد آب سپید
نظامی
پند به نادان، بـــــــــــــــــاران است در شورهزار.
سعدی
چشمه از سنگ برون آید و باران از میغ
انگبین از مـــــــگس نحل، دُر از دریابار
سعدی
چو بسپردم من اندر تشنگی جـان
مــباد اندر جهان یک قطره باران
فخرالدین اسعد گرگانی
خزان زندگی من فرارسیده، میخواهم مثل درختان باروری باشم که با یک تکان میوههای لذیذ همچون باران از آن میریزد.
لودویگ وان بتهوون
دانای بــــــــــــــــــــــــیعمل، ابر بیباران است.
جان اشتاینبک
دریـــــــــــــــــــــا بی بارانش نمیشود.
ضربالمثل فارسی
زمانی که چشم به این جهان گشودی، یک روز بارانی بود. در حقیقت آنچه میبارید، باران نبود، اشک آسمان بود که به خاطر از دستدادن ستارهای گریه میکرد.
آنتوان دو سنتاگزوپری
ســخای بزرگان چو ابر بهار
به جایی ببارد که ناید به کار
نظامی
نریزد ابر بـــــــی توفیر دریا
نه بی باران شود دریا مهیا
نظامی
وای بــــــــــاران، بـــــــــــــــاران
شیشه پنجره را بــــــــــــــــــــــــــــــاران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست
حمید مصدق (این شعر را مرحوم احمد ظاهر خواننده معروف و شهید افقانی خوانده و یکبار هم با یک گروه سه نفره شامل خودش و خواهرش و یک طبله نواز در لاله زار بر روی صحنه اجرا کرد که با اینکه گروه کوچکی بودند اما استقابل از او چنا ن بود که هیچیک از خواننده های آنزمان آنقدر شرکت کننده در برنامه خود نداشتند که نشان از روح لطیف این خواننده شهید که به دست افراد امنیتی نورمحمدتره کی ریس جمهور کمونیست افقانستان شهید گردید)
رو می زنم به آسمان ، کمی بارانش را
برای ضیافت امشب به من قرض دهد ..
ضیافت امشب یعنی
دستانم را صرف فعل گرفتن کنی تا
آغوشم دوباره به حق دار برسد ..
آغوشمــ...ـان ..
آغوشمـــان را
در نزول باران به هم جولان دهیم ،
در شبی که دلخوش به نگاه هم
پشت به شعور شهر می کنیم .. و
می ایستیم روی خیال تخت شده از لمس یکدیگر ..
و با اشک های محکوم به شوق
از رویا سبقت می گیریم .. و
باور می کنیم هنوز
رؤیایی از زندگی در ما هست
که ارزش دیدن داشته باشد ..
{ حمیدرضا هندی }
زنــــــانی که تهی از احســــاس
و با چتری از منطق
گوشه ای تنها نشسته اند...،،
بی شک
همانــ دخترکان بی پروایی اند
که سالهایی نه چنـــــــدان دور
به روی نیمکتــ حماقتشانــ
بی تجربه از " تب و لرز " عشق ،،
"خیسی بارانش " را آرزو میکردنـــــــد!!