اگه خواستی بری طوری زخم بزن که دیگه نتونم سمتت بیام، من از دلخوش بودن میترسم، من از نصف و نیمه حضور داشتن میترسم، نمیخوام هیچ امیدی واهی‌ای باقی بمونه.

با خود می‌جنگید و از خود شکست می‌خورد و بر جسد خود می‌گریست. جنگ‌های او درونش بود و دیگر توانی برای جدال با جهان برایش باقی نمی‌گذاشت.

لطفا وقتی ‌به دل ‌یکی میشینید ‌همون نشسته ‌باقی بمونید ، دیگه بلند نشید ‌لگد و ‌جفتک بزنید :)

بعضی زخمها رو باید درمان کنی تا بتونی به راهت ادامه بدی
بعضی زخمها،باید باقی بمونه تا هیچ‌‌وقت راهت رو گم نکنی...


. .

۵۰ درصد مشکلات با دوش و خواب درست می‌شه و بابت ۵۰ درصد باقی‌مونده می‌تونی خودتو BOKOSHI.

مهم ترین چیزی که تو زندگیم یاد گرفتم این بود که هیچکس همونطور که شناخته بودم باقی نمیمونه ، این آدما به مرور زمان خود واقعیشون رو نشون میدن اونی که چند وقته میشناسیش خود واقعیش نیست بلکه داره یه چیز بهتری از خودش نشون میده و زمان میبره که واقعیت درونشو ببینی ، شخصیت واقعیشو رو کنه.


«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی »
«‌پروکسی | پروکسی | پروکسی »

جای خالی تو همیشه یک جای خالیه. هیچ‌وقت قرار نیست با فرد جدیدی پُر بشه. شاید توش گلی بکارم که همیشه زیبا باقی بمونه. این جایگزینی نیست، این ارزشه. دوست دارم جای خالی‌ تو همیشه زنده باشه و نفس بکشه.

‏فکر اینکه باقیمونده‌ی عمرم هم بخواد مثل تا اینجاش پیش بره، مدام مثل یه حفره‌ی بزرگ ترسناک می‌بلعدم.

نرگس داستانش فرق میکنه با باقی‌ گُلها 🤍

آدم‌ها وقتی به کسی دل می‌بندن، یک هاله‌ای دور قلب‌شون شکل می‌گیره که اون هاله قلب‌شون رو گرم نگه می‌داره و در مقابل حال بد ازشون نگهداری می‌کنه. وقتی از اون فرد رفتاری می‌بینن که دور از تصورات یا باورشونه، اون هاله‌ست که ترک برمی‌داره و اون هاله‌ست که می‌شکنه. هربار بعد شکستن می‌شه دوباره ترمیم‌ش کرد و پایدار نگهش گذاشت اما هربار جنس اون هاله از بار قبل ضعیف‌تر می‌شه و به مرور حتی دیگه اثری ازش باقی نمی‌مونه.