تو اوجه خندیدناست که میتونی بالانس این دنیا رو دَرک کنی :)
. ⃟.
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی بالان
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
"""برای فعال کردن قسمتِ خلاقیت مغزتان"""
"شنبه ها" ساعت مچي خود را برعكس
ببنديد،
"يكشنبه ها" با دست غیر معمول مسواک بزنيد،
"دوشنبه ها" به يك راديوي خارجي گوش كنيد و سعي كنيد مطالب را بفهمید،
"سه شنبه ها" با دست مخالف صبحانه ميل كنيد و...
این کارهای غیرمعمول باعث میشود مغز را به چالش بكشيد
تا عصب ها مجبور شوند مسيرهاي جديدي بسازند
و اين كار ظرفيت مغز و حافظه را زياد مي كند.
ودرنهایت شماراز هر دو قسمت مغزتان استفاده میکنید
و مغز بطور متعادل و بالانس فعالیت میکند....
دود اگربالانشیند...کسرشان شعله نیست...
جای چشم ابرو نگیرد...گرچه اوبالاتر است...
شصت و شاهد...هردو دعوی بزرگی میکنند...
پس چراانگشت کوچک لایق انگشتریست؟
آهن و فولاد ازیک کوره می ایند برون...
آن یکی شمشیر گردد دیگری نعل خراست..
گرببینی تاکسان بالا نشینندصبرکن..
روی دریاکف نشیند..قعردریا..گوهراست...
ب سلامتی من...
ب سلامتی تو...
ب سلامتی اونی ک تواتاق کناری معلوم نیست چت میکنه یادرس میخونه...
ب سلامتی اینترنتی ک بالانمیاد...
ب سلامتی اوناک بالاخوابن...
ب سلامتی تلویزیونی ک الکی روشنه...
ب سلامتی کتابی ک تموم نشده...
ب سلامتی بادی ک میوزه...
ب سلامتی پسری ک جیکش درنمیاد...
ب سلامتی امتحانای گذشته سخت...
ب سلامتی خندهای من،خندهای تو،خندهای ما
"الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها"
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
نه آدابی، نه ترتیبی، که حکم عاشقی حُب است
ندارد عشق جایی بین توضیحالمسائلها
به ذکر «یاعلی» آغاز شد این عشق پس غم نیست
اگر "آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها"
همین که دل به لبخند کسی بستند فهمیدند
"جرس فریاد میدارد که بربندید محملها"
به یُمنِ ذکر «یازهرا»یشان شد باز معبرها
"که سالک بیخبر نبوَد ز راه و رسم منزلها"
به گوش موجها خواندند غواصان شب حمله:
"کجا دانند حال ما سبکبالان ساحلها"
شب حمله گذشت و بعد بیست و هفت سال امروز
چنین _با دستِ بسته_، سر برآوردند از گِلها
چگونه موج فتنه غرق خاک و خونشان کرده
که بیتاب است بعد از سالها از داغشان دلها
و راز دستهای بسته آخر فاش شد آری
"نهان کی مانَد آن رازی کزو سازند محفلها؟"
شهادت آرزوشان بود و از دنیا گذر کردند
"متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها"
پله بساز✓اماازکسی بالانرو✘
بالاباش✓اماچشمت به بالاسری باشه ⇧
دورت شلوغ کن✓اماتوشلوغیا خودتو گم نکن✘
کسی باش که واست دعوا کنن✓
نه کسی که بهش بگن واسم دعوا کن✘
ادعات نشه اما کسی باش که اوناکه ادعاشون میشه جلوت خم وراست بشن
طلاباش اماخاکی باش...
بہ روزگار گفتـم: چرا رو چرخــ و فلكـ تو بعضيـا بالان و بعضيـا پايين؟
لبخنـد زد و گفتـ: نتــرس ميچرخہ
مانند شیشه ای که خریدار سنگ بود
این دل شکستن تو برایم قشــنگ بود
رؤیای باشکوه رسیدن به ساحلت
آغاز خودکشی هزاران نهــنگ بود
ماه شـب چهاردهــی که تصاحبـــــــت
چون حسرتی به سینه صدها پلنگ بود
خوشبخت آن دلی که برای تو می تپید
خوشبخت آن دلی که برای تو تـنگ بود
تو: یک جهان تازه پر از صلح و دوستی
من:کشوری که با همه در حال جنگ بود
با من هر آنچه از تو بجـا ماند، نــــام بود
از من هر آنچه بی تو بجا ماند، ننگ بود
...
پایین نشسته ام که توبالانشین شوی
این ماجرا حکایـــــت الـاکـلـنـــــــگ بـود!