کپشن های مربوط به باناراحتی

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی باناراحتی

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

ازشخصی پرسیدند:روزهاوشب هایت چگونه میگذرد؟
باناراحتی گفت:چه بگویم!امروزازگرسنگی مجبورشدم که کوزه سفالی که یادگارسیصدساله اجدادم بود رابفروشم ونانی تهیه کنم.
گفت:خداوندروزی ات راسیصدسال پیش کنارگذاشته وتواینگونه ناشکری می کنی؟

کودک گفت:گاهی اوقات قاشق از دستم می افتد.پیرمرد گفت:"من هم همینطور."
کودک ارام نجواکرد"من شلوارم راخیس میکنم"پیرمرد خندید و گفت:"من هم همینطور"
کودک گفت:"من خیلی گریه میکنم...."
پیرمرد باناراحتی سری تکان داد و گفت"من هم همینطور..."
کودک ادامه داد"اما بدتر از همه اینکه ادم بزرگا بمن توجه نمیکنند:( "
.
.
.
بعدکودک گرمای دست چروکیده ای را حس کرد.پیرمرد بابغض گفت:میفهمم چه حسی داذی...میفهمم