آقای مجری: ببعی، آرزوی شما چیه؟

ببعی:

I have only two wishes

One: peace, love and happiness for all the people of the world

Two: kahoo

مجری :چه فیلمی میخواید ببینید؟
کلاه قرمزی: ;کلابلانکا
پسر عمه زا : ارباب کتلتها
ببعی :درباره بی بی
فامیل دور : دور شهر بی دفاع
گابی : بر گاو رفته

آقای مجری : اگه یکی دستشو آورد جلو یعنی ؟
فامیل : می گیم دستتو بکش !
کلاه قرمزی : می گیم مگه کاراته بازیه ؟
ببعی : می لیسیم
آقای مجری : نه ما هم دستمونو می بریم جلو و باهاش دست می دیم..
حالا اگه دستشو نیاورد جلو چی ؟
پسرعمه زا : ما دستمونو می بریم جلو می کنیم تو نافش!

آقای مجری : شعری که بلدی رو بخون
جیگیر : گفتم غم تو دارم ، گفتا غمت سرآید ، گفتی یا نگفتی ؟ گفتی یا نگفتی؟گفتی یا نگفتیـــــی ؟
مجری : شاعر گفته به ما چه؟
ببعی : It’s nice to be important, but it’s more important to be nice
مجری : نه شعر فارسی بخون
ببعی : در گلستانه چه بوی علفی می آمد ، به به .

سکانسی که ببعی روی سفره هفت سین نشسته:
آقای مجری :آخه کی حیوون میذاره وسط سفره؟
پسر عمه زا :اونجایی که ما زندگی می کنیم حیوونم میزاریم
آقای مجری :شما میزارید ما نمیزاریم
پسر عمه زا :شما هم میزارید، پس اون ماهی چیه وسط سفره؟ ماهی حیوان نیست؟

من 3سال به سامي بيگي مسيج دادم
ترو خدا تو دبي هم کنسرت بذار ما ک ايران هستيم هم بتونيم بيايم
روزي 10 بار مسيج مي دادم
اخرش يه روز جواب داد : واقعا خوشحال ميشم وقتي مي بينم يه همچين طرفدارايي دارم ،
خبر خوش اينه ک 1ماه ديگه در دبي کنسرت داريم مي بينمتون
گفتم : واقعا حرف منو جدي گرفتي ؟ ببعی من تو پول تاکسیم موندم !
جواب داد : مريض :|
اصن از يه هنرمند توقع همچين برخورديو نداشتم