هم میخوام ببینمت هم نمیخوام، هم دوست دارم هم ندارم، هم خوشحالم میکنی هم ناراحت، هم میخوام باهات حرف بزنم هم نمیخوام، هم باعث آرامشمی هم اورثینکام، تو من رو توی مجموعه عظیمی از تضادها گیر انداختی.

میدونی چی درد داره؟ اینکه دیگه نمیتونم بهش بگم «باید ببینمت برات تعریف کنم».

انگار قرار بوده عصر ببینمت خوابم برده، بیدار شدم دیدم شب شده، توام زنگ نزدی...

‏تا حالا شده کسی به اندازه‌ی "میشه بیام ۵ دقیقه‌ ببینمت برم" دوستتون داشته باشه؟

‏یه حس مزخرفی دارم.
انگار قرار بوده عصر ببینمت ولی خوابم برده.
بیدار شدم دیدم شب شده،
توعم زنگ نزدی.

من بوی چوب رو خیلی دوست دارم ..
شبیه بوی آرزوعه..
اگر ببینمت بهت می‌گم
بوی چوب میدی🪵

‏تا حالا کسی اندازه "میشه بیام ۵ دقیقه ای ببینمت برم" دوستون داشته؟

دلم میخواد همیشه خوشحال ببینمت
‏اول به این خاطر که لایقش هستی
‏و بعد به این دلیل که لبخند تو
‏قشنگ ترین چیزیه که در این دنیا دیدم
‏و تو رو اینجوری توی ذهن و قلبم‌ دارم..

تسبیح شیخ پاره شد و
دانه دانه شد

از بس که استخاره زدم
تا ببینمت

I guess maybe I even loved you before I saw you.

حدس می‌زنم حتی قبل از اینکه ببینمت دوست داشتم.

.࿐