‏برگشتن به یه آدمِ اشتباه مثل این میمونه که بخیه های زخمتو باز کنی!


. .

برسان سلام ما را
به رفوگران هجران؛

که هنوز
پاره‌ی دل
دو سه بخیه کار دارد…

تنهایی عادی میشه
اما مث جای بخیه
که هروقت دستت میخوره روش
دلت ریش میشه و یادت میوفته
چه عذابی به خاطرش کشیدی!
روتنهاییتون دست نکشین...


. .

‏برگشتن به یه آدمِ اشتباه مثل این میمونه که بخیه های زخمتو باز کنی!


. .

دیگر به راستی می‌دانم که درد یعنی چه...
درد به معنای کتک خوردن تا حد بیهوش شدن نبود. بریدن پا بر اثر یک تکه شیشه و بخیه زدن در داروخانه نبود. درد یعنی چیزی که دلِ آدم را در هم می‌شکند و انسان ناگزیر است با آن بمیرد بدون آنکه بتواند رازش را با کسی در میان بگذارد، دردی که انسان را بدون نیروی دست و پاها و سر باقی می‌گذارد و انسان حتی قدرت آن را ندارد که سرش را روی بالش حرکت دهد.

"ژوزه مائوروده واسکونسلوس"

یه بار سر کلاس موسیقی یکی از بچه ها خواست سیم سه تارشو جا بندازه. استاد گفت بیارش تا درستش کنم. آقا سازشو گرفت گفت از قدیم گفتن عقل استاد، به از زور شاگرد!!!
تا اینو گفت نه تنها زد سیم رو از سه جا ترکوند؛ بلکه وقتی سیم پرید زد تو صورتش و ۳ تا بخیه خورد!

به بعضیا باید گفت:
دهنتو به اندازه کلماتت بازکن،گنده تر از خودت بخوای حرف بزنی
بخیه لازم میشی ها...

دیروز ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺎﻧﮏ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ۲۰۰ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮمن ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﮐﻨﻪ
ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﺑﺎﻧﮏ ﯾﻪ ﺑﺴﺘﻪ ۱۰۰ﺗﺎﯾﯽ ۲ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻧﯽ بهش ﺩﺍﺩ
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺷﻤﺮﺩ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮمن ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩ !!!
ﻣﻦ ﺳﺮﻡ ۵ ﺗﺎ ﺑﺨﯿﻪ ﺧﻮﺭﺩ !!!
ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﺑﺎﻧﮏ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﮐﻨﻪ ﻣﺮﺩ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩ :)