شده ام هیتلری که شاعر بود !
بس که اطراف من ، تناقض هست
چون عزادارِ مست ، می خندم !
بس که در حالِ من ، تعارض هست
خواستم تا کمی نفس بکشم ؛
در هوایی که سخت ، مسموم است
خواستم تا که شاد باشم در ؛
خانه ای که نشاط ، مذموم است
قول دادم که کوچ خواهم کرد
در قفس بودم و نمی دیدم !
تا به خود آمدم که ویرانم ؛
چاره ای چون نبود ؛ خندیدم ...
گاه همچون فرشته آرام و
گاه مانند یک دراکولا ...
دلقکی گشته ام برایِ خودم
دلقکی با کت و کلاه و عصا ...
باید از خاکِ خویش برخیزم
همچو ققنوس اوجِ ویرانی
قصه آغاز تازه می خواهد !
از دلِ مغز های زندانی ...
نرگس صرافیان طوفان
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی برخیزم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
•
من تشنه یِ این هوای جان بخشم
دیوانه یِ این بهار و پاییزمـ
تا مرگ نیامده ست برخیزمـ
در دامن زندگی بیاویزمـ ..
- فریدون مشیری
♡
روزهایم را به تلاش
برای درک نبودنت میگذرانم
به امید فرارسیدن شب
که التیام بخشد
افکار پوسیده از تنهاییام را...
اندکی انصاف داشته باش!
بدینگونه که تو در رویای شبانه
جداناپذیر از آغوش من هستی
چگونه برخیزم و پس از مواجهه
با جای خالیات ادامه دهم
به اینگونه بیهوده زیستن؟
#مهسا_رجبی
- | ♡
✿ کپشن خاص ✿
شب ها از یک جایی به بعد،
دیگر انتهای روز گذشته؛
یا ابتدای روز بعد نیست.
برای خودش تاریخ جدا دارد.
از یک ساعتی شروع میشوی؛
مرور میشوی....
در خوابم ادامه داری.....
تا فردا که برخیزم و زندگی عادی ام را شروع کنم....
من طول روز را میگذرانم،
به امید آن چند ساعت آخر شب؛
که انحصاری برای توست.
#زهرا_سرکارراه
بر زخم هایم تیغ تو مرهم اگر باشد
تاثیرش از دیگر دواها بیشتر باشد
تا کی چراغ خانه ام خاموش خواهد ماند؟
تا کی درخت خانه ام بی برگ و بر باشد؟
تاخیر تو چیز عجیبی نیست تا وقتی
دنیا اسیر زرق و برق سیم و زر باشد
فهمیده ام این سالها این را که کافی نیست
تنها دو چشمم از غم عشق تو تر باشد
باید شبیه موج ها از جای برخیزم
باید که بیش از پیش آهم شعله ور باشد
(سید علیرضا شفیعی)
سازم بشکست آخر از آهنگ صدایت
ای دوست کجایی که دلم کرده هوایت
دیگر تو چرا وا نکنی پنجره ها را
کز راه هوا بوی گل آید ز سرایت
از کوچه ی ما همچو نسیمی گذری کن
می میرم اگر کم بشود مهر و فایت
چنگم شود آشفته سه تارم بنوازد
وقتی بسرایم غزلی تازه، برایت
بی تابم و یک لحظه ی آرام ندارم
بازآ که بیاویزم از آن زلف، رهایت
حیران شدم ای گل که چرا قدر ندانی
با این همه حسنی که چنین داده خدایت
روزی که عسل، گوشه ی چشمی بنمایی
برخیزم و یکباره کنم جان به فدایت
نیمه ی گمشده ام نیستی
که با نیمه ی دیگر به جستجویت برخیزم
تو تمام گمشده ی منی