مرحله ی نهایی عشق اونجایی میشه که اون قسمت شیرین هندونه رو میدی بهش،یا اون تیکه ی پیتزا که بهش میاد پر پنیر تر و خوشمزه تر باشه رو برنمیداری و میزاری اون برداره، نهایتش همونجاس که بهترین هارو برا اون میخوای :)

. .

ما همه نابینائیم ! هرکداممان به نوعی:

آدمهای خسیس، نابینا هستند چون فقط طلا را می بینند.

آدمهای ولخرج، نابینا هستند چون امروزشان را می بینند.

آدمهای کلاهبردار نابینا هستند چون خدا را نمی بینند.

آدمهای شرافتمند، نابینا هستند چون کلاهبردارها را نمی بینند.

خود من نابینا هستم، چون حرف می زنم اما نمی بینم که شما گوشهای شنوا ندارید.

(ویکتو هوگو)

برای کسی خودتون رو به آب و آتیش بزنید که صد قدم به سمتش برداشتید یه قدم به سمتتون برداره نه کسی که هی دور و دورتر شه.

‏روزی که به یه شخص دیگه پیام بدی که دست از سر پارتنرت برداره یا بهش پیام نده، روزیه که رابطت تموم شده فقط خودت قبولش نکردی

بعضی وقتا مُنتظری یه قدم برداره سمتت کع تو بدویی طرفش

‏یکی بیاد مارو برداره ببره خوشبخت کنه
قول میدیم بش خیانت نکنیم :(

دژاوو

عشقو باهرکسی تجربه نکن؛
عشق چیز قشنگیه!
نذار ازش متنفر بشی!
سالها تنها باش،
اما روحتو با کسی قسمت نکن که نمیفهمتت!
آنقدر تنها بمون تا اون کسی که از درونت خبرداره پیدات کنه !
کسی رو پیدا کن که همیشه به شکل یه چیز نایاب نگات کنه!
یه چیزی...
شبیه به یه معجزه!!
.

چیه این دلِ آدمیزاد حاضر نیس واسه یکی یه قدم برداره ولی واسه یکی دیگه حاضره بدو بدو بره

همهء ما نابیناییم،
هر کداممان به نوعی؛
آدم های خسیس نابینا هستند چون فقط طلا را میبینند ..
آدم های ولخرج نابینا هستند، چون فقط امروزشان را میبینند ..
آدم های شرافتمند نابینا هستند، چون کلاه بردارها را نمیبینند ..
حتی خود من هم نابینا هستم، چون حرف میزنم اما نمیبینم که شما گوشهای شنوا ندارید !

ویکتور هوگو .

. .

‏قشنگ مشخصه وقتی مولانا میگه ؛ " از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود " . رفته اتاق سر کمدش و نمیدونه چی میخواسته از کمد برداره.