کپشن های مربوط به بردیم

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی بردیم

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

ما قصه دل جز به بَرِ یار نبردیم

#هوشنگ_ابتهاج

. .

باشه مادوتا واسه هم دیگه خیلی تاکسیک بودیم،ولی اون وقتایی که بلند بلند به جوکای بین خودمون میخندیدیم چی؟ نیک نیمی که همدیگه رو باهاش صدا میزدیم چی؟ اون شبایی که از دست همه دنیا فقط به هم دیگه پناه میبردیم چی؟ وقتایی که میرقصیدیم چی؟ اونا ام همش دروغ بود؟

✿ کپشن خاص ✿
ما غمگین‌تر بودیم از آنان...
از آنان که آرامشان می‌کردیم،
از آنان که دردشان محرز بود و چشم‌ها را به گریه وا می‌داشت.
درد ما را نمی‌شد دید، اما همچون زخمی بر روی استخوان، عمیق بود و هرثانیه جان خسته‌مان را می‌سوزاند، که راه می‌رفتیم و لنگ می‌زدیم، که دراز می‌کشیدیم و رنج می‌بردیم، که خوابمان نمی‌برد، که شادی را احساس نمی‌کردیم، که لبخندهامان عمیق نبود...
درد ما مدت‌ها، آرام آرام با گوشت و استخوان ما عجین شده‌بود و ما به مزمن‌ترین حالتِ یک انسان، غمگین بودیم.
داشتیم از درون می‌سوختیم و حوصله‌ای برای شرح و گریستن نداشتیم.
داشتیم از درون می‌سوختیم و دیگران را آرام می‌کردیم، مرهم می‌شدیم و دلداری می‌دادیم.
نا آرام‌ترین بودیم و می‌گفتیم: آرام باشید، درست می‌شود.
و خودمان با درد لاعلاجی بر جان، ایستاده‌بودیم و باور داشتیم درست نمی‌شود...

#نرگس_صرافیان_طوفان

ما غمگین‌تر بودیم از آنان...
از آنان که آرامشان می‌کردیم،
از آنان که دردشان محرز بود و چشم‌ها را به گریه وا می‌داشت.
درد ما را نمی‌شد دید، اما همچون زخمی بر روی استخوان، عمیق بود و هرثانیه جان خسته‌مان را می‌سوزاند، که راه می‌رفتیم و لنگ می‌زدیم، که دراز می‌کشیدیم و رنج می‌بردیم، که خوابمان نمی‌برد، که شادی را احساس نمی‌کردیم، که لبخندهامان عمیق نبود...
درد ما مدت‌ها، آرام آرام با گوشت و استخوان ما عجین شده‌بود و ما به مزمن‌ترین حالتِ یک انسان، غمگین بودیم.
داشتیم از درون می‌سوختیم و حوصله‌ای برای شرح و گریستن نداشتیم.
داشتیم از درون می‌سوختیم و دیگران را آرام می‌کردیم، مرهم می‌شدیم و دلداری می‌دادیم.
نا آرام‌ترین بودیم و می‌گفتیم: آرام باشید، درست می‌شود.
و خودمان با درد لاعلاجی بر جان، ایستاده‌بودیم و باور داشتیم درست نمی‌شود...

#نرگس_صرافیان_طوفان

عاشق شدیم
گفتند صدایش را در نیاورید؛
پناه بردیم به شب
خواب راهِ آخرمان بود..

#زهرا_سرکارراه


. .


کاش الان تابستون بود
در ایوون باز بود
یه سینی چای میبردیم می نشستیم
از هر دری می‌گفتیم .️.


ما قصه یِ دل جُز به بَر یار نبردیم

- هوشنگ ابتهاج

میدونید زندگی خیلی قشنگه، فقط چون ما از قشنگیاش سهمی نبردیم، فکر میکنیم قشنگ نیست ...

اگه خواب نبود به چی پناه می‌بردیم ناموسا؟

ما از این حادثه هم جون سالم بدر بردیم و رفتیم مرحله بعد
شاید حادثه بعدی نوبت ما باشه: (

Zheneral