کپشن های مربوط به برشت

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی برشت

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

پسرم می پرسد:
چرا باید
ریاضی بخوانم؟
دلم می خواهد بگویم
لازم نیست.
بی خواندن هم
خواهی دانست
دو تکه نان
بیش از یک تکه است.

#برتولت_برشت

در عشق
آنکه می‌خندد
خبر فاجعه را
دریافت نکرده است...!

.برتولت برشت
. پروانه تنهایی اثر امی جود



#mim.

لطفأ زیاد دوستم نداشته باش!از آخرین باری که دوستم داشتند، تا امروزبسیار سخت گذشت…!
#برتولت_برشت

لطفی در حقم کن
و زیاد دوستم نداشته باش
از آخرین باری که
دوستم داشتند به بعد...
کم ترین محبتی ندیدم!

#برتولت_برشت

موضوع غم انگیز در خصوص زندگی،
کوتاه بودن آن نیست
بلکه غم انگیز آن است
که ما زندگی را خیلی دیر شروع می کنیم!

(برتولت برشت)

پسرم می پرسد:
چرا باید
ریاضی بخوانم؟
دلم می خواهد بگویم
لازم نیست.
بی خواندن هم
خواهی دانست
دو تکه نان
بیش از یک تکه است.

#برتولت_برشت

به همه آن چیزها که حس می‌کنی
کمترین اهمیتی نده
گفته است بدون تو نمی تواند زندگی کند؛
تو امّا بیندیش
که او در دیدار دوباره ، تو را به جا خواهد آورد ؟
لطفی در حقم کن و زیاد دوستم نداشته باش!
از آخرین باری که زیاد دوستم داشتند به بعـد؛
کم ترین محبتی ندیدم.

#برتولت_برشت

آدم هایی که هیچوقت حوصله ندارند
بیشتر از همه انتظار کشیده اند ...!

• برتولت برشت


هرخانه ای
حال و هوای خاص
خودش را دارد

بعضی از خانه ها
همین که وارد میشوی
عجیب آرامت می کنند 
انگار که جادویت کرده باشند 

بعضی از خانه ها رسم شان است 
صبح های جمعه افتاب نزده
تاسرکوچه را آب وجارو میکنند

بعضی از خانه ها ...
هیچ وقت دلتنگی ندارند 

بعضی از خانه ها صبح های زود 
بوی چای تازه دم ونان برشته می دهند 
وظهر ها بوی پیاز داغ ونعنا
وغروب ها بوی هل و دارچین... 

بعضی خانه ها
انگار مامن نورند
بعضی از خانه ها
آبروی یک محله اند 

راستی چرا 
توی قیمت خانه ها
این چیزها حساب نمیشود ؟؟....

داستان ثروتمند بی پول !

هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى از سرما مچاله شده بودند. هردو لباس‌هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى‌لرزیدند.
پسرک پرسید: «ببخشین خانم! کاغذ باطله دارین» کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آن ها کمکی کنم. مى‌خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آن ها افتاد که توى دمپایى‌هاى کهنه کوچکشان قرمز شده بود.
گفتم: «بیایین تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.» آن ها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهای شان را گرم کنند. بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا به آن ها دادم و مشغول کار خودم شدم. زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه کرد. بعد پرسید: «ببخشین خانم! شما پولدارین؟ »نگاهى به روکش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم: «من اوه نه!» دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى گذاشت و گفت: «آخه رنگ فنجون و نعلبکى‌اش به هم مى خوره.»
آن ها درحالى که بسته‌هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند.
فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آن‌ها دقت کردم. بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم. سیب زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه این ها به هم مى آمدند.
صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن کوچک خانه مان را مرتب کردم. لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم. مى خواهم همیشه آن ها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.

اس ام اس های جدید،عاشقانه، خنده دار و . . . ارسالی کاربران

پسرم, پرسد, باید, ریاضی, بخوانم, خواهد, بگویم, لازم, نیست, خواندن, خواهی, دانست, آنکه, میخندد, فاجعه, دریافت, نکرده, برتولت, برشت, پروانه, تنهایی, لطفأ, زیاد, دوستم, نداشته, آخرین, باری, داشتند, گذشت, لطفی, ترین, محبتی, ندیدم, موضوع, انگیز, خصوص, زندگی, کوتاه, بودن, بلکه, خیلی, شروع, کنیم, چیزها, میکنی, کمترین, اهمیتی, گفته, بدون, تواند, کند؛, امّا, بیندیش, دیدار, دوباره, آورد, بعد؛, هیچوقت, حوصله, ندارند, بیشتر, انتظار, کشیده, هرخانه, هوای, خودش, دارد, بعضی, همین, وارد, میشوی, عجیب, آرامت, کنند, انگار, جادویت, باشند, جمعه, افتاب, نزده, تاسرکوچه, وجارو, میکنند, دلتنگی, تازه, ونان, برشته, دهند, وظهر, پیاز, ونعنا, وغروب, دارچین, مامن, نورند, آبروی, محله, راستی, قیمت, حساب, نمیشود, داستان, ثروتمند, بدجورى, توفانى, دختر, کوچولو, حسابى, سرما, مچاله, بودند, هردو, لباسهاى, کهنه, گشادى, مىلرزیدند, پسرک, پرسید, ببخشین, خانم, کاغذ, باطله, دارین, نداشتم, مالى, خودمان, چنگى, توانستم, کمکی, مىخواستم, بازشان, چشمم, پاهاى, کوچک, افتاد, دمپایىهاى, کوچکشان, قرمز, گفتم, بیایین, فنجون, براتون, درست, داخل, آشپزخانه, بردم, کنار, بخارى, نشاندم, پاهای, فنجان, شیرکاکائو, مربا, دادم, مشغول, چشمى, خالى, دستش, گرفت, خیره, نگاه, پولدارین, نگاهى, روکش, نماى, هایمان, انداختم, احتیاط, نعلبکى, گذاشت, نعلبکىاش, خوره, درحالى, بستههاى, کاغذى, جلوى, صورتشان, گرفته, باران, شلاق, نزند, رفتند, سفالى, برداشتم, براى, اولین, عمرم, آنها, کردم, زمینى, آبگوشت, ریختم, سقفى, بالاى, همسرم, دائمى, آمدند, صندلى, سرجایشان, گذاشتم, اتاق, نشیمن, مرتب, نکردم, خواهم, همیشه, همان, دارم, یادم, نرود, ثروتمندى, هستم,