از مرگ نمیترسم چون هرکی مُرده راضی بوده و برنگشته
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی برنگشته
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
یه افسانه نادر هست که میگه :
"کسایی که موهاشون فرفریه، تو زندگی قبلی وقتی خواب بودن، معشوقشون موهاشون رو دور انگشت هاش میپچیده و با عشق بهشون خیره میشده." شاید انقدر حرارت اون نگاه زیاد بوده که موج موها به حالت اول برنگشته.
یه افسانه نادر هست که میگه :
"کسایی که موهاشون فرفریه، تو زندگی قبلی وقتی خواب بودن، معشوقشون موهاشون رو دور انگشت هاش میپچیده و با عشق بهشون خیره میشده." شاید انقدر حرارت اون نگاه زیاد بوده که موج موها به حالت اول برنگشته.
من نمیخوام دوازده شب بهم فکر کنی.
ساعت سهونیمِ ظهر بهم فکر کن. خسته، از سرکار برنگشته و ناهار نخورده =))
.
بیگ محمد:هیچ وقت عاشق بوده ای ستار؟
ستار:عاشق زیاد دیده ام!
بیگ محمد:راه و طریقش چه جور است عشق؟
ستار:من که نرفته ام برادر!
بیگ محمد: آنها که رفته اند چی؟ آنها چه میگویند؟
ستار: آنها که تا آخر رفته اند برنگشته اند تا چیزی بتوانند بگویند!!
مامور سرشماری:
سلام مادرجان
ميشه لطفا بیای دم در؟
سلام پسرم...
بفرما؟
از سرشماری مزاحمت میشم.
مادر تو این خونه چند نفرید؟
اگه ميشه برو شناسنامههاتونو بیار که بنویسمشون...
مادر آهسته و آروم لایِ در رو بیشتر باز کرد...
سر و ته کوچه رو یه نگاهی انداخت...
چشماش پراشک شد و گفت:
پسرم، قربونت برم، ميشه مارو فردا بنویسی...!!!؟؟؟
مأمور سرشماری، پوزخندی زد و گفت:
مادر چرا فردا؟
مگه فردا میخواید بیشتر بشید؟
برو لطفاً شناسنامت رو بیار وقت ندارم.
آخه...!!!
پسرم 31 سالِ پیش رفته جبهه...
هنوز برنگشته...
شاید فردا برگرده...!!!
بشیم دو نفر...!!!
میشه فردا بیای؟؟؟
توروخدا...!!!
مأمور سرشماری سرشرو انداخت پایین و رفت...
مغازه دار ميگفت:
الان 29 ساله هر وقت از خونه میره بیرون،
کلیدِ خونشرو میده به من و میگه:
آقا مرتضی...!!!
اگه پسرم اومد، کلیدرو بده بهش بره تو...
چایی هم سرِ سماور حاضره...
آخه خستس باید استراحت کنه...
شهدا شرمنده ایم..... ✘
شادي روح همه اونایی که از جان خودشون گذشتند و رفتند تا ما باشیم رجز خوانی بکنیم بشیم نوچه دیگران ...
درود برشهدای وطن
شهدا...
شرمنده ایم...گروه ســــــــــردار سایه ها
توی جبهه٬تعاون محلی بود که بچه ها ساک شخصی خودشون رو تحویل میدادند و بجاش یه پلاک میگرفتند و بعد از اینکه میخواستند برن خونشون می رفتند تعاون پلاک رو تحویل میدادند و وسایل شخصیشون روتحویل میگرفتند...
الان حدود شش هزار ساک هنوز که هنوزه داخل تعاون مونده و این یعنی اینکه هیچ وقت هیچ پلاکی برنگشته تا وسایلش رو تحویل بدن...
هیچ وقت...
شادی روح شهدا صلوات...
[شاید بــعــــــــــد مرگ
خیلی خوش میگذرد
که تا حــــــــــــالا کســــــــــی برنگشته]
بیخیال فردااا، بیخیال فردااا...: D
آهنگی که بعد امتحان گوش میدادم:
مخور غم گذشته
گذشته ها گذشته
هرگز به غصه خوردن
گذشته برنگشته
یک مهندس رفت کلانترى تا براى همسر گم شده اش فرم پر کنه !
مهندس : زنم رفته خرید ولى هنوز برنگشته خونه !
پلیس : قدش چقدره ؟
مهندس : تا حالا دقت نکردم !
پلیس : لاغره ؟ چاقه ؟
مهندس : یک کم شاید لاغر یا چاق !؟
پلیس : رنگ چشمهاش ؟
مهندس : دقیقاً نمی دونم !؟
پلیس : رنگ موهاش ؟
مهندس : والا هى رنگ می کنه !!
پلیس : چى پوشیده بود ؟
مهندس : پیراهن !؟ …یا مانتو !؟ … نمی دونم !!
پلیس : با ماشین رفته بود ؟
مهندس : بله
پلیس : اسم ، رنگ و شماره ماشین ؟
مهندس : یک AUDI مشکى A8 . با موتور V6, حجم 3000 سوپرشارژ با333 اسب بخار قدرت و دور موتور و تیپ ترونیک
هشت سرعته اتوماتیک با قابلیت تبدیل به مد دستى و تمام چراغهاش فول LED با دیود هاى تنظیم نور براى تمام
فانکشنهاش و……یک خراش خیلى کوچولو هم روى در جلویى سمت شاگرد…
(مهندس به اینجا که رسید زد زیر گریه !!…)
پلیس :(متاثر!!)…: گریه نکنید !
ما ماشینتون رو براتون پیدا می کنیم !!!