به تو گفته شد بد لباس نپوش ،
گفتی مردها نگاه نکنند
اتفاقا مشکل تو همین است ،
مردها نگاهت نکردند ،
چادر را از سرت برداشتی ،
باز مردها نگاهت نکردند مانتو خود را کوتاه کردی ،
باز خبری از نگاه مرد ها نشد ساپورت تنگ پوشیدی ،
مردها نگاهت نکردند ،
مانتوی جلوباز پوشیدی ،
راستی تا برهنگی ات چیزی نمانده و مطمئن باش مردی نگاهت نمیکند . . .
تو خودت پسند کردی لگد مال چشمهای نرها باشی واللا مرد جماعت چشمش حرمت دارد . . .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی برهنگی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
و امروزعصررجحان زر و سیم بر انسانیت آزادگی،عصری که در ورای قرن ها با احوالی نابسامان و مشوش بابازی بشر به اصطلاح متمدن معاصر به عنوان صفحه ای از تاریخ روی پرده اجراست.
عصری که عده ای زیر نقاب آزادی خواهان به شرافت وکمال و فرهنگ و انسانیت انسان ها یورش برده و حیات حیوانی را سرلوحه ی زندگی انسان ها قرار داده و با پیوند علم و شر و شعار حقوق بشر درپی تحمیل خواسته های نفسانی خود بر مردم و دستیابی به امیال حیوانی خود هستند.
عصر فراموشی آرمان های راستین انسانی و به عاریت گرفتن صفات حیوانی...
آری همان عصردرندگی و درنده خویی،برهنگی و شهوت.
عصردلسوزی به فلان جاندار درحال انقراض در قله های قاف و کاف ونظاره انقراض نسل انسانها زیر رگبارتوپ و ترکش و سوءتغذیه.
عصرخواب کبک های سفیدپر و سربه زیربرف درحوالی سرزمین فکرهای بیدار.
عصرانگ های نابجا و ناحق به حامیان شرافت و کمال انسانی و منزوی کردن آنها.
و اسف بارتر ازهمه دیدن مردمی است که ازعلم و تمدن،فرهنگ و آزادی دم میزنند اما زیر یوغ ظلم و ستم کمر خم کرده و مانند چهارپایان افسار به دست درخدمت تحصیل غرایز وقیحانه آن ظالمان اند.
آری عصرغرق کردن انسانها در گرداب شهوات و سرگرم کردن آنها به امیال حیوانی با هدف غفلت از انسانیت وکمال برای حصول اهداف شوم قدرت طلبانه اشان.
و چه خوب است که ما مردم سرزمین فکرهای بیداردر این ظلمت مبهم باآگاهی و روشن بینی هرکدام چراغ هدایتی برای گمراهان و فریادی برای بیداری خفتگان باشیم و برای رهایی آرمان های انسانی اسیردرچنگال مرگ قدمی برداریم.
علی زارعی (رهگذر)
اول ... یک جمله بگویم!
راستش
گاهی از شدت علاقه به زندگی
حتی سنگها را هم میبوسم،
کلمهها را
کتابها را
آدمها را ...!
دارم دیوانه میشوم از حلول،
از میل حلول در هر چه هست در هر چه نیست
در هر چه که هر چه
چه...!
و هی فکر میکنم،
مخصوصا به تو فکر میکنم،
آنقدر فکر میکنم
که یادم میرود به چه فکر میکنم!
به تو فکر میکنم
مثل مومنی که به ایمانِ باد وُ به تکلیف بید،
به تو فکر میکنم
مثل مسافر به راه
مثل علف به ابر
مثل شکوفه به صبح وُ مثل واژه به شعر
به تو فکر میکنم
مثل خسته به خواب وُ نرگس به اردیبهشت،
به تو فکر میکنم
مثل کوچه به روز
مثل نوشتن به نی
مثل خدا به کافر خویش وُ مثل زندان به زندگی
به تو فکر میکنم
مثل برهنگی به لمس وُ تن به شست و شو
به تو فکر میکنم
مثل کلید به قفل
مثل قصه به کودک
مثل پری به چشمه وُ پسین به پروانه
به تو فکر میکنم
مثل آسمان به ستاره وُ ستاره به شب
به تو فکر میکنم
مثل اَبونواس به می
مثل نقطه به خط
مثل حروف الفباء به عین
مثل حروف الفباء به شین
مثل حروف الفباء به قاف
همین!
هر چه گفتم
انگار انتظارِ آسان رسیدن به همین سه حرف ِ آخر بود
حالا باید بخوابم
فردا باز هم به تو فکر خواهم کرد
مثل دریا به ادامه ی خویش.
"سید علی صالحی "
میدانید درد کجاست…؟درد اینجاست که :
برهنگی مد شده و “نجابت و حیا خز”..!!
داستان هم از آنجا شروع شد که شما دوست عزیز لایک را بر برهنه ها زدید نه به نجیب ها!!
خودتان قضاوت کنید کدام یک لایق لایک و تایید هستند…؟؟
درد اینجاست که برهنگی شده “روشن فکری”..و نجابت و حیا شده “امل بازی”..
درد اینجاست که به برهنگی میگویند “آزادی”…!!
و به کدام عقل و منطق “فحشا” را آزادی معنی میکنید؟؟
و وای بر آن دختری که “پاکی” و “معصومیت” خود را حرام کوبیدن لایک های پر “هوس” میکند..!!
دوستی می گفت :وقتی میخواهند عاشقانه بنویسند: تصویری نیمه عریان را به
متن اضافه می کند.
وقتی میخواهند عشق را تعریف کنند:
از برهنگی مانکن های غربی استفاده می کنند
وقتی میخواهند به دیگران نشان دهند عاشق شده اند: دختری را با نگاه های
هوس آلود انتخاب می کنند
معلوم نیست عاشق ها،بی حیا شده اند
یا بی حیا ها عاشق.....!!!
من یک دخترم
نه یک مانکن فروشگاه,
نه یک وسیله برای جلب توجه,
و نه یک تابلو نقاشی!
پیشرفت و بالارفتن را میخواهم اما نه به هر قیمت!
آزادم اما با تفسیری جدابافته...
آزادی من حجاب من است ،
طلا هم آزاد است اما همیشه محفوظ ، طلا را هیچوقت فله نمیفروشند!
آن چه را فله میفروشند که زیادی آزاد باشد .نمونه اش "سبزی خوردن"!
پس دیگر نشنوم بگویی که : " من آزادی ندارم و چادرم مرا محدود کرده"
اگر آزادی و تمدنی که از آن دم میزنی "برهنگی باشد" حیوانات آزادترین و متمدن ترینند!
حقیقت گفت مرا برهنه بگذارید و پیرایه بر من مبندید زیرا من هیچگاه از برهنگی خود شرمسار نیستم. اعتصام الملک
میدانید درد کجاست...؟درد اینجاست که :
برهنگی مد شده و "نجابت و حیا خز"..!!
برهنگی ٬ بیماری عصر ماست ٬ به گمان من تن تو باید مال کسی باشد که روحش
را برای تو عریان ساخته است . . .
(قسمتی از نامه چارلی چاپلین به دخترش )
من یک دخترم نه یک مانکن فروشگاه, نه یک وسیله برای جلب توجه, و نه یک تابلو نقاشی!
پیشرفت و بالارفتن را میخواهم اما نه به هر قیمت!
آزادم اما با تفسیری جدابافته...
آزادی من حجاب من است ، طلا هم آزاد است اما همیشه محفوظ ، طلا را هیچوقت فله نمیفروشند!
آن چه را فله میفروشند که زیادی آزاد باشد .نمونه اش "سبزی خوردن"!
پس دیگر نشنوم بگویی که : " من آزادی ندارم و چادرم مرا محدود کرده"
اگر آزادی و تمدنی که از آن دم میزنی "برهنگی باشد" حیوانات آزادترین و متمدن ترینند!