صدایم زد...
برگشتم...
بعد بدون مقدمه گفت:
"منو بخواه..."
این اولین باری بود که جملهای دستوری، هیچ ترسی نداشت و بلعکس،
برایم گوارا بود...
می توانستم برای این درخواستش بمیرم...
#حمید_جدیدی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی برگشتم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
سپس به همان چیزی که بودم برگشتم:
یک سکوت طولانی،
اجتناب ازگفت و گو
و میل به تنهایی...!
• |.|
سپس به همان چیزی که بودم برگشتم:
- یک سکوت طولانی-
اجتناب از غیر ؛ گفتگو با غیر و پناه آوردن به
تنهایی...
یه جوری خستهم انگار شب تا صبح تو یه اقیانوس پر از کوسه برای نجات جونم دست و پا زدم. انگار از جنگ برگشتم. انگار شبونه داشتم اهرام مصر رو میساختم.
عطرش که پیچید، برگشتم؛ هیچ کس نبود .
کسی چه میداند شاید به من فکر میکرد .
همهچیز برای من دیر اتفاق افتاد. اولینبار که تونستم با دوستام بیرون برم، اولینباری که با خیال راحت بدون پیگیری لحظهای خانواده ام بیرون بودم، اولین مهمونیای که رفتم، اولینباری که دیروقت برگشتم خونه، اولین شبی که برنگشتم
همش وقتی اتفاق افتاد که دیگه ذوقی براش نمونده بود.
مرا چون موج،
دورے از تو ممڪن نیست
اے ساحل !
هزاران بار ترڪت ڪردم اما باز برگشتم
.
مرا چون موج،
دورے از تو ممڪن نیست
اے ساحل !
هزاران بار ترڪت ڪردم اما باز برگشتم
.
بعد از مدتی، برگشتم و دوباره به طرف صندلیام رفتم. برقکار با خوشحالی لبخند زد. دوباره در مقابلش نشستم. بعد دیدم خم شد، دستی به شانهام کشید. بیاختیار زار زدم. داشت میگفت: گوش کن، همیشه وقتی اتفاق بدی میافته، همون لحظه به نظر خیلی تلخ میآد. امّا همهاش میگذره، هیچی نیست که به قدر ظاهرش بد باشه. خوشحال باش.
. تسلی ناپذیر
. #کازوئو_ایشی_گورو
از پیشش که برگشتم دیدم دلمو جا گذاشتم..