لب فرو بند که هر گونه سخن ممنوع است
پیش هر کس سخن از عشق زدن ممنوع است
با صداقت به لب یار گذارم بوسه
بی محبّت نتوان بوسه زدن، ممنوع است!
خواستم آیینه باشم، که مرا بشکستند
چه توان کرد که آیینه شدن ممنوع است!
دردها دارم و امّا نتوانم گویم
این چه حرف است، که با درد بودن ممنوع است؟
آه این درد وطن تا به کجا باید گفت
یک نفر گفت، که از باب وطن ممنوع است!
این غزل را تو نگه دار و مگویش فردوس
پیش هر کس نبری نام ز من، ممنوع است
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی بشکستن
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
روزه ، زنجیر هوا گسستن است / دیو و بت های درون بشکستن است ...
حلول ماه مبارک رمضان ، بهار قرآن ، ماه عبادتهای عاشقانه
نیایشهای عارفانه و بندگی خالصانه را به شما تبریک عرض میکنم ...
التماس دعا
گفته بودم که تو را
من ، به خدا بسپارم
من از این می ترسم
نکند تحفه دعا ،
این سپردن به خدا
پیش او ، از تو ، شکایت باشد ؟
ای رها کرده تو آیین وفا
راستی پیش خدا
پاسخی بابت بشکستن دل ،
خواهی داشت ؟
حاصل جور تو را
من نگفتم به خدا
در دل خسته ی من بود ،
خودش می دانست ..
دو کاج(نسخه قدیم)
در کنار خطوط سیم پیام
خارج از ده ، دو کاج ، روییدند
سالیان دراز ، رهگذران
آن دو را چون دو دوست ، می دیدند
روزی از روزهای پاییزی
زیر رگبار و تازیانه ی باد
یکی از کاج ها به خود لرزید
خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تامّل کن
ریشه هایم ز خاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با تندی
مردم آزار ، از تو بیزارم
دور شو ، دست از سرم بردار
من کجا طاقت تو را دارم؟
بینوا را سپس تکانی داد
یار بی رحم و بی محبت او
سیم ها پاره گشت و کاج افتاد
بر زمین نقش بست قامت او
مرکز ارتباط ، دید آن روز
انتقال پیام ، ممکن نیست
گشت عازم ، گروه پی جویی
تا ببیند که عیب کار از چیست
سیمبانان پس از مرمت سیم
راه تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگ دل را نیز
با تبر ، تکه تکه ، بشکستند
شاعر: محمد جواد محبت
نسخه جدید
در كنار خطوط سيم پيام ،
خارج از ده دو كاج روئيدند
ساليان دراز رهگذران ،
آن دو را چون دو دوست ميديدند
روزي از روزهاي پائيزي ،
زير رگبار و تازيانه باد
يكي از كاجها به خود لرزيد،
خم شد و روي ديگري افتاد
گفت اي آشنا ببخش مرا
،خوب در حال من تأمل كن
ريشههايم ز خاك بيرون است،
چند روزي مرا تحمل كن
كاج همسايه گفت با نرمی
دوستی را نمی برم از یاد،
شاید این اتفاق هم روزی
ناگهان از برای من افتاد.
مهر بانی بگوش باد رسید
باد آرام شد، ملایم شد،
کاج آسیب دیده ی ما هم
کم کمک پا گرفت و سالم شد.
میوه ی کاج ها فرو می ریخت
دانه ها ریشه می زدند آسان،
ابر باران رساند و چندی بعد
ده ما نام یافت کاجستان ...
شاعر: محمد جواد محبت