یبار داشتیم با وی آی پی میرفتیم سفر راننده کولرو گذاشته بود آخرین درجه، انقد هوای اتوبوس سرد شد صندلی بغلیم از خواب بیدار شد گفت:
داداش این کولرو کم کن، پنگوئن که بار نزدی...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی بغلیم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
خدا ظرفیت منو میدونست بم پول نداد. اگه پولدار بودم هرروز میرفتم از عابربانک موجودی حساب میگرفتم و به بغلیم میگفتم آقا این چندتا صفر داره؟؟
من اگه دو دقیقه به پایان عُمرم مونده باشه، یه سر میرم تو خونه ی این همسایه بغلیمون
ببینم تو این چند سال با دریل رو دیوار داشته چیکار میکرده!
چندین سال قبل برای تحصیل در دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا، وارد ایالات متحده شده بودم،
سه چهار ماه از شروع سال تحصیلی گذشته بود که یک کار گروهی برای دانشجویان تعیین شد که
در گروه های پنج شش نفری با برنامه زمانی مشخصی باید انجام میشد.
دقیقا یادمه از دختر آمریکایی که درست توی نیمکت بغلیم مینشست و اسمش کاترینا بود پرسیدم که برای این کار گروهی تصمیمش چیه؟
گفت اول باید برنامه زمانی رو ببینه، ظاهرا برنامه دست یکی از دانشجوها به اسم فیلیپ بود.
پرسیدم فیلیپ رو میشناسی؟
کاترینا گفت آره، همون پسری که موهای بلوند قشنگی داره و ردیف جلو میشینه!
گفتم نمیدونم کیو میگی!
گفت
همون پسر خوش تیپ که معمولا پیراهن و شلوار روشن شیکی تنش میکنه!
گفتم نمیدونم منظورت کیه؟
گفت همون پسری که کیف وکفشش همیشه ست هست باهم!
بازم نفهمیدم منظورش کی بود!
اونجا بود که کاترینا تون صداشو یکم پایین آورد و گفت فیلیپ دیگه، همون پسر مهربونی که روی ویلچیر میشینه
این بار دقیقا فهمیدم کیو میگه ولی به طرز غیر قابل باوری رفتم تو فکر،
آدم چقدر باید نگاهش به اطراف مثبت باشه که بتونه از ویژگی های منفی و نقص ها چشم پوشی کنه
چقدر خوبه مثبت دیدن
یک لحظه خودمو جای کاترینا گذاشتم ، اگر از من در مورد فیلیپ میپرسیدن و فیلیپو میشناختم، چی میگفتم؟
حتما سریع میگفتم همون معلوله دیگه!!
وقتی نگاه کاترینا رو با دید خودم مقایسه کردم خیلی خجالت کشیدم…
شما چی فکر میکنید؟
چقد عالی میشه اگه ویژگی های مثبت افراد رو بیشتر ببینیم و بتونیم از نقص هاشون چشم پوشی کنیم
تو تاکسی نشسته بودم
داشتم اس ام اس میدادم
خسته شدم
گوشیمو دادم به بغلیم گفتم:
خودت ادامه بده...!
کاملا در جریان بود لامصب :|