حال من تماما به #تُ بستگی دارد
به خیالت ،
آمدنت ،
بودنت ،
ماندنت...
و به هر فعلی که #تُ را به من
وصل کند...
مرز میان احوال من و یاد #تُ بقدری
باریک است
که تنها ذره ای از خاطرت کافیست تا
حالم دیدنی ترین شود...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی بقدری
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
یه زمانی از وابستگی میترسیدم ولی الان دلم میخواد یکی باشه بقدری بخوامش که اگه مجبور بودمم نتونم ترکش کنم
زندگیم بقدری یکنواخت و تکراریه که اگه فردا بجای روز جدید دوباره امروزم رو زندگی کنم متوجه چیزی نمیشم
برای سفر به اصفهان رفته بودم . کنار سی و سه پل نشسته بودم . نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله خارجی افتاد که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد . بقدری چهره زیبا و بانمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم به طرفم بیاید اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد . دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما نیامد . به عادت همیشگی ، دستم را که خا لی بود مشت کردم و به سمتش گرفتم تا احساس کند چیزی برایش دارم . بلافاصله به سویم حـرکت کرد . در همین لحظه پدرش که گویا دورادور مواظبش بود بسرعت به سمت من آمد و یک شکلات را مخفیانه در مشتم قرار داد . بچه آمد و شکلات را گرفت . به پدرش که ایتالیایی بود گفتم من قصد اذیت او را نداشتم . گفت میدانم و مطمئنم که میخواستی با او بازی کنی اما وقتی مشتت را باز میکردی او متوجه میشد که اعتمادش به تو بیهوده بوده است . کار تو باعث میگردید که بچه ، دروغ را تجربه کند و دیگر تا آخر عمرش به کسی اعتماد نکند …