حاجی شاید بنالم از رفتن کسی
ولی
نمی لیسم واسه داشتن کسی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی بنالم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
سخنِ عشقِ تو بی آنکه برآید به زبانم
رنگِ رخساره خبر میدهد از حالِ نهانم
گاه گویم که بنالم ز پریشانیِ حالم
باز گویم که عیان ست ، چه حاجت به بیانم
(سعدی)
✨
گاه گویم که بنالم
ز پریشانیِ حالم
باز گویم که عیانست
چه حاجت به بیانم
سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم......
رنگ رخساره خبر می دهد از حال نهانم...
گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم....
بازگویم..که عیانست..چه حاجت به بیانم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ای جان ز غمت غرق خیالات محالم
ای کاش بدانی ز چه حالی به چه حالم
صد پاره شد این دل ز بس او را تو شکستی
گر از تو ننالم تو بگو از که بنالم ؟
فریاد ز بی مهری ات ای یار ستمگر
بیداد کز عشقت شده ام شهره ی عالم
حق داشتی از من بگریزی که توماهی
من همچو یکی برکه که گِل گشته زلالم
دریای جنوبی تو که نیلی و قشنگی
من ساحل گِل گشته ی دریای شمالم
تندیس قشنگی تو که از جنس طلایی
اما من بیچاره تَرَک خورده سفالم
هستی تو نهالی که شکوفا شده گُل هاش
من همچو درختی که ز بس سوخت زغالم
تو حور و پری هستی و جای تو بهشت است
من اهل جهنم ...نبوَد برتو مجالم
دیگر تو بگو چیستی و من چه ام ای دوست
هستی تو به از آنچه بگویم به مثالم
اما نبود حق که اسیرم کنی آنگاه
از خویش برانی و کنی قصد قِتالم
کردی تو مرا غرق به دریای وجودت
آنگاه نهادی تو به دل رنج و ملالم
آخر ز خدا ترس ، جفا کم کن و بگذر
بر من تو دمی تا که ببینی به چه حالم
نمیدانم ازفراق توبنالم یاازغریبی خودم؟
نمیدانم تورابخوانم ک برگردی یاخودم رادعاکنم ک بیایم؟
ازاین بسوزم ک نیستی یاازآن بنالم ک چراهستم؟
هیچ میگویی اسیری داشتی حالش چه شد؟
خسته ی من نیمه جانی داشت احوالش چه شد؟
دلم تنگ است نمیدانی چه غمگین رهسپار لحظه های بیقرارم
من ب دنبال توهمچون کودکی هستم*
بگذار سر به سینه من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده ی سر در کمند را
بگذار سر به سینه من تا بگویمت
اندوه چیست ...عشق کدامست ...غم کجاست!
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمری ست در هوای تو از آشیان جداست
دلتنگم ... آنچنان که اگر ببینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین ...که هیچ وفا نیست با منت
چو آسمان آبی ...آرام و روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
یا اشک شرم خویش بریزم به پای تو
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب
بیمار خنده های تو ام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی ...گرم تر بتاب