بیا سکه بندازیم، شیر بیاد، تو مال من. خط بیاد، من مال تو
.࿐
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی بندازیم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
اصلا بیا سکه بندازیم اگر شیر اومد بمون ، اگر خط اومد نرو ...
من که
اصرار ندارم،
تو خودت مختاری
یا نرو
یا که بمان
یا نگهت می دارم...
محسن مرادی
الان دلم می خواست توی یه کلبه ی چوبی، توی یه جنگلِ دور افتاده، کنار اونی که دوسش دارم باشم، هوا سرد و بارونی باشه، بارونِ شدید بیاد طوری که نشه حتی پاتو از کلبه بزاری بیرون، کلبم یه شومینه داشته باشه، برم هیزم بیارم و داخلش آتیش کنم و بشینیم کنارش، لیوان های بزرگتِ هات چاکلت دستمون، پتو روام بندازیم رومون و تا صبح از کنارِ اتیش جم نخوریم.
. .
گفتیم نمیگذره؛ گذشت. گفتیم مگه میشه؟شد
گفتیم محال ممکنه؛ ممکن بود. گفتیم باورم نمیشه؛ باورمون شد. گفتیم نمیگذرم؛ گذشتیم
گفتیم نمیبخشم؛ بخشیدیم. گفتیم حرف میزنم، سکوت کردیم
گفتیم از پسش برنمیایم، اومدیم
گفتیم دیگه طاقت نمیارم، طاقت آوردیم
گفتیم تنهایی مگه میشه؟ تنهایی شد
هرچی گفتیم و فکر کردیم طور دیگهای شد!
باور پشت باور یا قوی تر شد
یا نابود شد و از بین رفت!
این شدن و نشدنها شد تا بشینیم گوشهی زندگی
پا رو پا بندازیم؛ بزنیم رو شونهی خودمون
افتخار کنیم
که میون این شدن ها و نشدن ها تبدیل به آدم بهتری شدیم برای این دنیا!
-پری آ
گفتیم نمیگذره؛ گذشت. گفتیم مگه میشه؟شد
گفتیم محال ممکنه؛ ممکن بود. گفتیم باورم نمیشه؛ باورمون شد. گفتیم نمیگذرم؛ گذشتیم
گفتیم نمیبخشم؛ بخشیدیم. گفتیم حرف میزنم، سکوت کردیم
گفتیم از پسش برنمیایم، اومدیم
گفتیم دیگه طاقت نمیارم، طاقت آوردیم
گفتیم تنهایی مگه میشه؟ تنهایی شد
هرچی گفتیم و فکر کردیم طور دیگهای شد!
باور پشت باور یا قوی تر شد
یا نابود شد و از بین رفت!
این شدن و نشدنها شد تا بشینیم گوشهی زندگی
پا رو پا بندازیم؛ بزنیم رو شونهی خودمون
افتخار کنیم
که میون این شدن ها و نشدن ها تبدیل به آدم بهتری شدیم برای این دنیا!
قهوهت سرد نشه رفیق!
#مانلی آوین
گفتیم نمیگذره! گذشت
گفتیم مگه میشه؟ شد
گفتیم محال ممکنه! ممکن بود
گفتیم باورم نمیشه! باورمون شد
گفتیم نمیگذرم! گذشتیم
گفتیم نمیبخشم! بخشیدیم
گفتیم حرف میزنم! سکوت کردیم
گفتیم از پسش برنمیایم! اومدیم
گفتیم دیگه طاقت نمیارم! طاقت آوردیم
گفتیم تنهایی مگه میشه؟ تنهایی شد
هرچی گفتیم و فکر کردیم طور دیگهای شد!
باور پشت باور یا قوی تر شد
یا نابود شد و از بین رفت!
این شدن و نشدنها شد
تا بشینیم گوشهی زندگی
پا رو پا بندازیم
بزنیم رو شونهی خودمون
افتخار کنیم که
میونِ این شدن ها و نشدن ها
تبدیل به آدم بهتری شدیم
برای این دنیا...
دروغ یکی و دوتاش اهمیتی نداره، مثل کبریتی میمونه که به انبار کاه بندازیم اولیش دنیایی از اعتمادو به خاکستر تبدیل میکنه
. .
اینکه کی وارد زندگیمون میشه شاید دست خودمون نباشه، ولی دست خودمونه از کدوم پنجره بندازیمش بیرون
سلامتی اون روزی که جفتمون دندون مصنوعیهامونو بندازیم تو یه لیوان
جوریم نشه که دیگه همه تقصیراتمون رو بندازیم گردن این و اون.