همیشه که نباید بنشینیم و
بدیهایِ زندگیِمان را مرور کنیم؛
گاهی باید نشست و
پا بر روی پا انداخت و
خوشیها را شمرد،
چای نوشید و پشت کرد به تمامِ نداشتنها و غصههایی که عمری با آنها زندگی کردیم
. .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی بنشینیم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
رفیق... چه خوب است
میان این همه جماعتِ بی معرفت و بی انصاف تو هستی...
چه خوب است
که چه زمان خوشی ام و چه زمانی هایی که غصه دلم را میگیرد کنارم میمانی...
چه خوب است
که مرا درک میکنی و همیشه هوای مرا داری...
رفیق...
همه رفتند تو نرو...
اجازه نده کلکسیون از دست دادن هایم
با از دست دادن تو تکمیل شود...
رفیق...
بمان برایم تا زمانی ک
جفتمان موهای سرمان سفید شود
و روزگاری بنشینیم و از
خاطرات جوانی مان تعریف کنیم....
دوستت دارم رفیق همیشگی من
.
امیرعلی اسدی .
رفیق... چه خوب است
میان این همه جماعتِ بی معرفت و بی انصاف تو هستی...
چه خوب است
که چه زمان خوشی ام و چه زمانی هایی که غصه دلم را میگیرد کنارم میمانی...
چه خوب است
که مرا درک میکنی و همیشه هوای مرا داری...
رفیق...
همه رفتند تو نرو...
اجازه نده کلکسیون از دست دادن هایم
با از دست دادن تو تکمیل شود...
رفیق...
بمان برایم تا زمانی ک
جفتمان موهای سرمان سفید شود
و روزگاری بنشینیم و از
خاطرات جوانی مان تعریف کنیم....
دوستت دارم رفیق همیشگی من
.
امیرعلی اسدی .
دوست دارم بنشینیم
و حرف های قشنگ قشنگ بزنیم.
چای بنوشیم.
اصلا دلم می خواهد وسط همین شعر ببوسمت.
"حال اکنون ما خوب است "
گیرم کسی بیاید و بپرسد،
آقا کمکی از من بر می آید
با که حرف می زنید؟!
همهی ما نیاز به کسی داریم
که اگر روزی،روز ما نبود. بنشینیم روبرویش غرغرکنان از سیر تا پیاز همه بدبیاری هایمان را برایش تعریف کنیم
بعد او هم لبخند به لب گوش کند، و بگوید: ((پس حق داشتی عصبی شوی حالا فدای سرت بیا در آغوشم))
#mim.
کافیئن و نیکوتین و چای و قهوه و هزار و یک کوفت و زهرمار دیگر بهانه است
تو بیایی بنشینیم با هم
حرف بزنیم
.
همه یِ ما باید کسی را داشته باشیم
که وقتی یک روز ،
روز ما نبود
بنشینیم رو به رویش و غرغر کنان از سیر تا پیاز تمامِ بد بیاری هایمان را برایش تعریف کنیم
و او هم لبخند به لب گوش کند و پایانِ هر جمله مان بگوید :
"حق داشتی پس اینقد عصبی بشی،
حالا ولش کن مهم نیست،
فدایِ سرت" .
میدانید آدم هرچقدر هم قوی باشد
باید کسی را داشته باشد
که حالِ بدش را بفهمد
که نگذارد
به حالِ خودش بماند
کسی که حالمان را به حالش گره زده باشد...
#سحر_رستگار
همه یِ ما باید کسی را داشته باشیم
که وقتی یک روز ،
روزِ ما نبود
بنشینیم رو به رویش و غرغر کنان از سیر تا پیازِ تمامِ بد بیاری هایمان را برایش تعریف کنیم
و او هم لبخند به لب گوش کند و پایانِ هر جمله مان بگوید
"حق داشتی پس اینقد عصبی بشی،
حالا ولش کن مهم نیست،
فدایِ سرت"
میدانید آدم هرچقدر هم قوی باشد
باید کسی را داشته باشد
که حالِ بدش را بفهمد
که نگذارد
به حالِ خودش بماند
کسی که حالمان را به حالش گره زده باشد...
توافق که نه. من به یک مذاکرهی خالی هم قانع ام.
وین؟ همین تهران هم کافی ست. شاید یکی از کافههای شلوغ انقلاب. دوتایی بنشینیم و حرف بزنیم. تـو فقط تحریمهایت را بیشتر کنی: که نگـاهت نکنم، که تماسی نگیرم، که دنبالت توی خیابان راه نیفتم. خودت با سلاح کشتار جمعی به جان جهان بیفتی ولی سلاحهای من را ازم بگیری.
چای خوردن با تو پای میز مذاکره بهترین اتفاق دنیاست، حتی اگر دستانت به خون عاشقانِ شهرِ دلم آغشته باشد.
چفیه هاتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم .
پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است .
کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود
دیگر کسی نیست که در وصف گلهای لاله و شقایق شاعرانه ترین احساسش را بسراید و بگوید :
چرا آلاله آنقدر سرخ است
چرا کسی نپرسید مزار حاج حسین بصیر کجاست
و چرا شهید محمدرضا در قبر خندید...
چرا وقتی که گفتیم :
یک گردان که همگی سربند یا حسین (ع ) بسته بودند شهید شدند کسی تعجب نکرد
چرا وقتی گفتند :
تنی معبر عبور دیگران از میدان مین شد شانه ای نلرزید
چرا هیچ کس نپرسید : به کدامین گناه هفتاد پاسدار را در شهر پاوه سربریدند
وقتی که گفتیم بعد از پانزده سال پیکر شهیدی را سالم از زیر خاک بیرون آوردند کسی تعجب نکرد
ولی با نام حقوق بشر حق را پایمال کردند.
چرا نمی دانیم شیمیائی چیست و زخم شیمیایی چقدر دردناک است
شاید ما نیز از تاولهای بدنشان می ترسیم که روزی بترکد و ما نیز شیمیائی شویم .
شاید اگر رنج آنها را می دیدیم درک می کردیم که چطور میشود یک عمر با درد زیست
نمیدانم که چرا کسی نپرسید چگونه خدا خرمشهر را آزاد کرد !!
ای شهیدان ما بعد از شما هیچ نکردیم .
آن ندای یا حسین (ع ) که ما را به کربلا نزدیک و نزدیکتر می کرد دیگر بگوش نمی رسد.
یادتان هست که به دختران این کشور گفتید سرخی خونمان را به سیاهی چادرتان به امانت می دهیم .
آیا دختران ما امانت دار خوبی بودند و خونتان را فرش راه رهگذران نکردند .
یادتان هست هنگامی که گفتید :
رفتیم تا آسمانی شویم و شما بمانید و بگوئید که بر یاران خمینی (ره ) چه گذشت .
رفتید ولی یادمان رفت که حتی یادمانتان را در یک هفته برگزار کنیم .
جایتان خالی اینجا عده ای فرهنگ شهادت را خشونت طلبی می نامند و شهید را خشونت طلب
وقتی حکایت شما را گفتیم فقط پچ پچی سر دادند و رفتند تا صلح را در کتاب جنگ و صلح تولستوی جستجو کنند.
رفتند تا با نام شهید کیسه بدوزند ولی نفهمیدند که چطور بسیجیان همپای امامشان جام زهر را نوشیدند و چقدر سخت بود.
دیگر کسی نیست تا قلب رهبر امت را شاد کند.
عده ای مصلحت دیدند که مقابل توهین به اسلام و شهید سکوت کنند ولی ما مصلحت خویش را در خون رقم زدیم .
راست گفته اند :
که بهشت را به بها میدهند نه به بهانه و ما عمری است که بهانه بهشت را میگیریم .
آری بسیجیان !! میدانم که از آن روزی که تمام شهیدان را بدرقه کردید و برگشتید دلهایتان را در سنگرها جا گذاشتید , میدانم که هنوز هم دلهایتان هوای خاکریزهای جنوب را می کند و می دانم که دیگر کسی از بسیج نمی گوید , ولی بدانید که تا شما هستید ما می توانیم از همت بشنویم و از خاطرات حسین خرازی لذت ببریم و پای صحبت مادر سه شهید محمدزاده بنشینیم , تا شما هستید میدانم که رهبر تنها نیست و تا شما هستید تنها عشق , تنها میداندار این عرصه است .
امروز کسانی از شهیدان سخن می گویند که از دیدن فشنگ نیز واهمه دارند.
کسانی دم از شهادت می زنند که با شنیدن صدای آژیر تا کفشهایشان زرد می شود
ولی در میدان عمل جز سکوت چیزی از آنها نمی بینی .
ما ماندیم تا امروز از آنان بگوییم و فریاد برآوریم « ما از این گردنه آسان نگذشتیم ای قوم »
ما ماندیم که نه یک هفته بلکه سالهای سال از آنان بگوییم . چرا که خون آنان است که می تپد.
و یادمان نرود که اگر امروز در آسایش زندگی می کنیم مدیون آنانیم .
مدیون حماسه هایی که آنان آفریدند.
یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که « بعد از شهدا چه کردیم